من پا نوشتن را به داستان زندگیش باز کردم

من پاے نوشتن را به داستان زندگیش باز کردم...
من یادش دادم نحوه ے درد و‌ دل با کاغذ و قلم را...
حال امّا پشیمانم....
شده ام‌ از این سر مانده و از آن سر رانده...
ذرّه بین دست گرفته ام و...
در به در دنبال مخاطب در واژه به واژه جملاتش هستم...
و خدا نرساند آن لحظه ای را که...
معشوقه ے آنسوے متن هایش من نباشم...!
دیدگاه ها (۱)

آدم هایی که...از رابطه های طولانی بیرون می آیند....خطرناکند،...

یه زمانی سقف آرزوهامون خیلی کوتاه بود ؛مثل آوردن چند شاخه گچ...

وقتی می‌گویی بمان ؛بیشتر از هر دوستت دارم گفتنی ،سر ریز از ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط