ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۶۸
اروم و به اجبار کنارش نشستم.
جنت گرفته گفت کجا با هم آشنا شدین؟
جيمین : پاریس وقتی درس میخوندم. جنت با غیض گفت میشه انقدر تو جاش حرف نزني؟ اروم دستمو به میز گرفتم و جدی و با ممکن ترین لحن
جنت با غیض :گفت میشه انقدر تو جاش حرف نزني؟ اروم دستمو به میز گرفتم و جدی و با ممکن ترین لحن ممکن :گفتم من نه توري پهن کردم و نه.. کسی رو گول. زدم.. من و..
به جیمین نگاه کردم و گفتم من و جیمز
فقط.. ناخواسته...درگیر هم شدیم انگار یه طناب نامرئي ما رو سفت به هم گره زد و قلبمون لرزيد براي هم...
جيمین جدی و عمیق نگام کرد.
تلخ گفتم نمیدونستم سلنایی در کاره جیمین شاکي شد و با غیض گفت سلنایی در کار نبود..الا قبل تو بهم زده بودم اما این دختره ول کن نبود..هي به زور خودشو جا میکرد. دیگه تو اومدي قطعي بهم خورد..میشه جفتتون انقدر سلنا سلنا نکنین؟ مگه من ١٤ سالمه که واسه یه
دختر یه دختر دیگه رو ول کنم؟ بس کنین
جنت با اخم غليظي قهوه شو برداشت.
جیمین نفسش رو فوت کرد بیرون تا کمی اروم بگیره و به خواهر بزرگش لبخند باريکي زد و گفت:انقدر با توپ پر اومدي يادم رفت بپرسم.. کوچولوهات خوبن بداخلاق؟ جنت با غم گفت: عین مامانشون معتقدن دايشون خيلي
نامرده.. جیمین با دلسوزي و مهربونی دست خواهرش رو گرفت و فشرد و گفت: يكي اين وسط فضولي نميکرد خودم بهت میگفتم.
و به من نگاه کرد و گفت: جنت نوزاد دوقلو داره. دوتا پسر
کوچولوي مظلوم و خوشگل. فقط چند ماهشونه.. یادم اومد که روزای اول سر دعوامون اینو فهمیده بودم. گفته بود دوتا خواهرزاده نوزاد دارم پس اگه میخوای نفرین
کني خودمو نفرین کن..
لبخند عمیقی زد و گفتم اي جانم... سلامت باشن..
جیمین : نیاوردیشون؟
جنت تلخ گفت نه خیر پیش ;تامان...
و بلند شد و رفت تو سرویس.
جیمین دستم رو گرفت و فشرد و :گفت چیزی نیست اخلاقش.
اينطوري تلخه.
عمیق نگاش کردم و گفتم کارت خراب شد نه؟ نمیخواستی
بفهمن ؟
متفکر گفت: مشکلی نیست.
جنت برگشت تو سالن
جیمین نگاش کرد و گفت: تا کي هستي؟
جنت دلخور گفت: پیش توي نامرد تا همین الان.. کیفش رو از روی اپن برداشت و گفت میرم پیش جوزف فردا بلیط دارم و برمیگردم خونه ام..
و رفت سمت در.
جیمین گرفته گفت جنت
و رفت دنبالش
منم مضطربانه رفتم جلو و نگاشون کردم
کاش اينطوري نره.
برای امشب کافیه ولی میخواهم کامنت های پست های امشبم به ۵۰ یا ۷۰ برسه شب خوش خفنا
( فصل سوم ) پارت ۴۶۸
اروم و به اجبار کنارش نشستم.
جنت گرفته گفت کجا با هم آشنا شدین؟
جيمین : پاریس وقتی درس میخوندم. جنت با غیض گفت میشه انقدر تو جاش حرف نزني؟ اروم دستمو به میز گرفتم و جدی و با ممکن ترین لحن
جنت با غیض :گفت میشه انقدر تو جاش حرف نزني؟ اروم دستمو به میز گرفتم و جدی و با ممکن ترین لحن ممکن :گفتم من نه توري پهن کردم و نه.. کسی رو گول. زدم.. من و..
به جیمین نگاه کردم و گفتم من و جیمز
فقط.. ناخواسته...درگیر هم شدیم انگار یه طناب نامرئي ما رو سفت به هم گره زد و قلبمون لرزيد براي هم...
جيمین جدی و عمیق نگام کرد.
تلخ گفتم نمیدونستم سلنایی در کاره جیمین شاکي شد و با غیض گفت سلنایی در کار نبود..الا قبل تو بهم زده بودم اما این دختره ول کن نبود..هي به زور خودشو جا میکرد. دیگه تو اومدي قطعي بهم خورد..میشه جفتتون انقدر سلنا سلنا نکنین؟ مگه من ١٤ سالمه که واسه یه
دختر یه دختر دیگه رو ول کنم؟ بس کنین
جنت با اخم غليظي قهوه شو برداشت.
جیمین نفسش رو فوت کرد بیرون تا کمی اروم بگیره و به خواهر بزرگش لبخند باريکي زد و گفت:انقدر با توپ پر اومدي يادم رفت بپرسم.. کوچولوهات خوبن بداخلاق؟ جنت با غم گفت: عین مامانشون معتقدن دايشون خيلي
نامرده.. جیمین با دلسوزي و مهربونی دست خواهرش رو گرفت و فشرد و گفت: يكي اين وسط فضولي نميکرد خودم بهت میگفتم.
و به من نگاه کرد و گفت: جنت نوزاد دوقلو داره. دوتا پسر
کوچولوي مظلوم و خوشگل. فقط چند ماهشونه.. یادم اومد که روزای اول سر دعوامون اینو فهمیده بودم. گفته بود دوتا خواهرزاده نوزاد دارم پس اگه میخوای نفرین
کني خودمو نفرین کن..
لبخند عمیقی زد و گفتم اي جانم... سلامت باشن..
جیمین : نیاوردیشون؟
جنت تلخ گفت نه خیر پیش ;تامان...
و بلند شد و رفت تو سرویس.
جیمین دستم رو گرفت و فشرد و :گفت چیزی نیست اخلاقش.
اينطوري تلخه.
عمیق نگاش کردم و گفتم کارت خراب شد نه؟ نمیخواستی
بفهمن ؟
متفکر گفت: مشکلی نیست.
جنت برگشت تو سالن
جیمین نگاش کرد و گفت: تا کي هستي؟
جنت دلخور گفت: پیش توي نامرد تا همین الان.. کیفش رو از روی اپن برداشت و گفت میرم پیش جوزف فردا بلیط دارم و برمیگردم خونه ام..
و رفت سمت در.
جیمین گرفته گفت جنت
و رفت دنبالش
منم مضطربانه رفتم جلو و نگاشون کردم
کاش اينطوري نره.
برای امشب کافیه ولی میخواهم کامنت های پست های امشبم به ۵۰ یا ۷۰ برسه شب خوش خفنا
- ۲۴.۰k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط