منتظر هستم مسلح کن تفنگ دیگری

منتظر هستم ، مسلح کن تفنگ دیگری
سمت من شلیک کن حالا فشنگ دیگری

پشت هر لبخندت اخمی تلخ پنهان گشته است
غالباً خفته ست در هر صلح ، جنگ دیگری

مثل یک دیوانه دنبالت به راه افتاده ام
سمت من پرتاب کن از لطف سنگ دیگری

من بمانم یا که نه ، تکلیف را معلوم کن
نیست دیگر بیش از این وقت درنگ دیگری

عاقبت بر پایه ی قانون جنگل می شویم
تو غزال دیگری و من پلنگ دیگری

من که دنبال شکارت نیستم آهوی من
آمدم بلکه نیفتی توی چنگ دیگری
دیدگاه ها (۷)

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.باهمه عشوه گری , بر تو ...

مجری رادیوصبح هاآنقدر با نشاط میگوید :صبح بخیربه امروز لبخند...

یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ...بوسه ای کشدار و طولا...

این چیست که چون دلهره افتاده به جانمحال همه خوب است، من اما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط