عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را

عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را

آه ای رطب دورترین شاخه چه می شد؟
شیرین کنم از شهد لبان تو دهان را

باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرف دلم این هیجان را

تا چند فقط طوطی خوشخوان تو باشم
انکار کنم این غم حاجت به بیان را

یک بار به من گوش کن ای سنگ صبورم!
تا پر کنم از قصه ی تو گوش جهان را

آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را
#رمضان_کریم🌙🌹🍃
دیدگاه ها (۱)

این #رمضان #تو را روزه می گیرمچشم هایت رادست هایت رابودنت را...

اے رطبھاے لبت خوبتر از هر چہ طعامروزه دارم ز ِ غمتی...

🔔 حُبُّهُ یذِیبُ السَّیئاتِ‌🌸دوستی با علی‌علیه السلام گناهان...

سر را بلند کن جانا ،آوازی از نور ،در آنچه که می بینی ، می پ...

بوی الکل و مواد ضد عفونی بینی دختر را میسوزاند. همه جا برای...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط