دوستت دارم بیا با من مدارا کن شبی

دوستت دارم بیا با من مدارا کن شبی
عشق را در قلب خاموشم تو معنا کن شبی
گم شدم در این بیابان پر از درد و بلا
با حضور خود مرا در خویش پیدا کن شبی

خانه کرده غم درون سینه ی بیجان من
در کنار بستر من شور برپا کن شبی
تار بسته سفره ی تنهاییم از بی کسی
سفره ی عیش و نوازش را مهیا کن شبی
زندگی بعد از تو دیگر پوچ و بی ‌معنا شده
مهربانم زندگانی را تو زیبا کن شبی ❤
دیدگاه ها (۱)

پر گشته قلب و جانم ،از حسرت و ندامتحال کسی نبوده، چون حال من...

هرچه گریستمنه از اشکهایم گیاهی روییدنه غمی کم شدفکر کن چه شب...

عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرداز وفا، عشق، محبت همه بیزارم ...

آغوش تو و عشق من و نغمه‌ی سازم دریا و گُهر باشد و... غوغایِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط