جلو خودم را نگاه کردم


جِلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندم‌ها تو را دیدم
زیر درختی تو را دیدم.

در انتهای همه‌ی سفرهایم
در عمق همه‌ی عذاب‌هایم
در خَمِ همه‌ خنده‌ها
سر بر کرده از آب و آتش،

تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانه‌ام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رویاهای خود تو را دیدم

دیگر تَرکت نخواهم کرد...


#پل_الوار
#برگردان: #احمد_شاملو


دیدگاه ها (۵)

‌عطرِ تو می‌چکد از آینه وقتی لمسِ دست وُ تنفسِ آِه بر نقشِ ص...

‌بدان که زیبایی زیباالهه ای متجلی در ابدیتی که به من تعلق دا...

‌به تو می اندیشمو زمان را لمس می کنممعلق و بی انتها عريان .....

‌در برابر چشمانم نیستیاما تمام آن‌چه می‌بینمتویی#احمد_شوقي#ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط