شروع دوباره پارت فیکبیتیاس

شروع دوباره پارت ۱۹ #فیک_بی_تی_اس


نیم ساعت گذشته بود که ا.ت آروم آروم اومد پایین

ج: فک نکن نفهمیدیم تو یه ربع آری میخوابید نیم ساعت طول کشید
+: هنوز یادته کههه
ج: بعله بیا بدو
+: من ۳۰ سالمه با این سنم آخه چه کاریههه ... یکم از مجازاتم کم کن پلیززز
ج: هوففف باشه بابا ... بغلش کن
+: او.اوک

ا.ت ویو

رفتم بغلش کردم اومدم نشستم


+: بچه ها بسه دیگه ... من با آری میرم
_: خوابه چطور میری؟
+: بغلش میکنم میبرم تو ماشین بعد دوباره بغلش میکنم میبرم خونه

_: صب کن باهم بریم ... تنها نمیتونی
+: مشکلی ندارم اما اوکی

با کوک رفتیم اون آری رو برد تو اتاقش و گذاشت روی تختش و اومد پایین

_: خب من دیگه برم
+: اوهوم

کوک رفت


[فردا]

امروز قرار بود با کوک بریم سر عکاسی یعنی من چون طراح لباسم و اون چون رئیس شرکت مدلینگ هست و مدلا برای شرکت اون کار میکنن ... لباسامو پوشیدم [اسلاید دوم] و آری رو بردم مدرسه و خودمم رفتم محل عکس برداری ... دیدم کوک و یولی هم اونجاست رفتم و سرد به کوک سلام دادم و رفتم پیش لوکا

کوک ویو

با یولی وایساده بودیم منتظر حاضر شدن مدلا بودیم تا عکاسی رو شروع کنیم که دیدم ا.ت با ماشین سیاهش و اومد ماشینو پارک کرد و پیاده شد اومد خیلی سرد یه سلام بهم داد و رفت پیش اون پسره لوکا و با لبخند عینکش رو از چشماش در آورد و زد به سرش ....


ببخشید بابت تاخیر! به خاطر امتحاناتمه. ساری!
دیدگاه ها (۱۰)

شروع دوباره پارت ۲۰ #فیک_بی_تی_اس +: لوکا ... چه خبر؟! کارا ...

شروع دوباره پارت ۲۱ #فیک_بی_تی_اس کوک ویو اون مدل لباسی که ا...

شروع دوباره پارت ۱۸ #فیک_بی_تی_اس ماری: خب بیاین بازی کنیممم...

شروع دوباره پارت ۱۷ #فیک_بی_تی_اس یولی اومد و کنارمون نشست ا...

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

هرزه ی حکومتی پارت ۹ا/ت : ....کوک چرا مست کردی . نگرانکوک : ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط