کاش

کاش 
دلتنگی بیماری بود
بستری می شدی
درش می آوردند 
دورش می انداختند
یا در شیشه های الکل نگه می داشتند
تا به بیمارهای دیگر بگویند 
این دلتنگی بزرگ را ما در آوردیم
حیف که با دلتنگی هیچ کاری نمی شود کرد
باید آن را کشید
مثل حبس..


#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۲)

پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد ،و پشت میز نشست...خدمتکار برا...

غروب هابرایت چای بیاورم هِی ببوسمت...شب ها برایت شعرو داستان...

کوچه ی ما پرازکوچه بن بست بود...معلوم نبوداین همه کوچه بن بس...

‍ کاش پیر تر بودماین خستگی کشنده بی دلیل رامی سپردم به خوابی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط