اتتو اگه احساس داشتی هیچ وقت اونو نمیگفتی راستی شنیدم

ا/ت:تو اگه احساس داشتی هیچ وقت اونو نمیگفتی؛ راستی شنیدم طلاق گرفتی.. با اون چیکار کردی که اونم تحملت نمیکنه
یونا:بیاید بریم کافه
کوک:اره ا/ت بریم
ا/ت من با تو هیچ جهنمی نمیرم (دست یونا رو گرفت و رفت)
یونا :ا/تتتت چیکار میکنی دستم درد گرفت
ا/ت: ما چن روز میمونیم تا درمانت شروع شه
یونا:کوک چه ربطی به بیماریم داره؟ اهااان تو هنوزم دوسش داری،
ولی نمیتونی اعتراف کنی‌😂
ا/ت اصلنم اینجوری نیس یونا:من از بچگی باهات بودم تورو خوب میشناسم
++++
کوک ویو:تمام مدت داشتم به ا/ت فک میکردم
خبرنگار:اقای جئون چرا جواب نمیدین😤
کوک :سوالتون چی بود؟
خبرنگار:شما چرا از همسرتون جدا شدین؟
کوک :هوف.. من دوران دبیرستان دختری رو دوست داشتم و کات کردیم بعد از دانشگاه به اجبار پدرم با یکی ازدواج کردم و چون دوسش نداشتم جدا شدیم
خبرنگار:هنوزم به عشق دوران دبیرستان تون فکر میکنین
کوک:(با خنده) امروز دیدمش، ولی اون هنوز به خاطر کاری که کردم ازم ناراحته،
هیون کی (خواهر کوک) : فک نکنم زندگی شخصی برادرم بهتون مربوط باشه
کوک ویو:فک کنم شماره ا/ت تو گوشیم باشه،، شایدم شمارشو عوض کرده
کوک:هیون کی تو شماره ا/ت رو داری
هیون کی:به خاطر یه پرونده رفتم پیش ا/ت (هیون کی وکیله) اره دارمش 45........9 (شماره خودتون رو بخونین)
×+×+×+
لایک کن داداش😒🔪
دیدگاه ها (۰)

ا/ت ویوداشتم به کوک فکرمیکردم یعنی اون فقط منو مسخره کره بود...

پارت آخر

ا/ت:اره.. کرع.. (یه دفعه خورد به یه مرد )ا/ت:هوووی اقا مگه ک...

#اطلاع_رسانیخب دوستان عزیز در پارت قبل که من سوتی دادم و به ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط