میگریم و می خندم دیوانه چنین باید

میگریم و می خندم ، دیوانه چنین باید
میسوزم و میسازم ، پروانه چنین باید

می کوبم و می رقصم ، می نالم و میخوانم
در بزم جهان شور ، مستانه چنین باید

من این همه شیدایی ، دارم ز لب جامی
در دست تو ای ساقی ، پیمانه چنین باید

خلقم زپی افتادند ، تا مست بگیرندم
در صحبت بی عقلان ، فرزانه چنین باید

یکسو بردم عارف ، یکسو کشدم عامی
بازیچه ی هر دستی ، طفلانه چنین باید

موی تو و تسبیح شیخم ، به در از ره بُرد
یا دام چنان باید ، یا دانه چنین باید

بر تربت من جانا ، مستی کن ودست افشان
خندیدن بر دنیا ، رندانه چنین باید
دیدگاه ها (۱)

سلام مهربون

.مثل شعری عاشقانه ، خواندنت را دوست دارممهمان قلب من باش، ما...

.دلم همیشه پر است از زمانه ی تلخکه لحظه لحظه می دهدم یک نشان...

سوختم از دوری ات با بی قراری ساختمبی تو عمری با غم چشم انتظا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط