P
*P3
ویو شوگا:
طبقه ی پایین منتظر ات بودیم همه اماده بودیم که یهو صدای تق تق کفشش توجه همرو جلب کرد دیدیم ات اومد پایین همه تعجب کرده بودن من که کلا دهن واقعا باز بود😯مثل این باورم نمیشه حاجی
+از همه عذر میخوام کمی معطل موندین
@دخترم گفتی سوپرایز دادرم اما به فکر قلب ضعیف منم باش دیگه این حد از خوشگلی واقعا من نمیکشم
☆واقعا عالی شدی
✓اره دایی جون واقعا عالی شدی
٪چقدر شلیه مادرت شدی
&واو
~واقعا خوشگل شدی ها
_دخترم اصلا واقعا نمیدونم چیزی بگم واقعا پشمام ریخت
+از همه ممنونم نظر لطفتونه
✓فقط لباست باز نیست ما اینجا ابرو داریم ها برو درش بیار
_ببخشیدا اما من پدرشم بنظر منم لباسش مشکلی نداره
@اره اصلا تو غلط میکنی نظر بدی دختر من عالی شده
☆اره توم حرف اضافی نزن
@بیاین بریم دیگه
همه=چشم
+وای باورم نمیشه خیلی خوشحال شدم که خوششون اومده لود اما اون دوتا دختر دایی و دختر خالم واقعا خیلی لباس زشتی پوشیده بودن واقعا زشت بودن هوف بیخیال هر کسی با ماشین خودش رفت اما من و بالا با ماشین پدذبزگ رفتیم چون من و بابا وارث بودیم
$بفرمایید (دذو باز میکنه)
+@_ممنون
+رفتیم تو مهمونی همه ی نگاها روی من بود که یه دختر نچسب حسود اومد و امدی ابمیوه رو ریخت رو من
+هی داری چه گوهی میخوری
€وا چسزی نشده که شلوغش میکنی
+عه چیزی نشده میخوای نشونت بدم چی شده
€مثلا میخوای چه گوهی بخوری هرزه
ویو زهرا(خودم): هانا موهای یه شیلی به دختره زد و برداشت دونه دونه ابمیوه و ابجو و شراب و هرچی اونجا بود رو ریخت رو لباس دختره بعدش کیکو مالید به لباسش و بعدم کیکو زد تو صورتش و یه سیلی دیگه بهش زد و پرتش کرد زمین
@اووو
_برگام پشمام همچیم
€چیکار میکنی
+چیزی نشده که من میرم لباسمو تمز کنم
(هانا داشت میرفت که یهو اون دختره گلدونو پذت کرد سمتش هانا هم از پشت رو هوا گلدونو گرفت و و بدون این که روشو برگردونه انداختس زمین)
_یا خدا حاجی این دیگه کیه
@این پشتم چشم داره یونگی
_به خدا منم دیگه نمیدون
☆خوب شد عوضش همه فهمیدن وارث بعدی کیه
@اره واقعا خوشم اومد از کارش
+خوب من اومدم
&لباشتو چیکار کردی
+با دستمال پاک کردم
☆رفت
+اره*
ویو شوگا:
طبقه ی پایین منتظر ات بودیم همه اماده بودیم که یهو صدای تق تق کفشش توجه همرو جلب کرد دیدیم ات اومد پایین همه تعجب کرده بودن من که کلا دهن واقعا باز بود😯مثل این باورم نمیشه حاجی
+از همه عذر میخوام کمی معطل موندین
@دخترم گفتی سوپرایز دادرم اما به فکر قلب ضعیف منم باش دیگه این حد از خوشگلی واقعا من نمیکشم
☆واقعا عالی شدی
✓اره دایی جون واقعا عالی شدی
٪چقدر شلیه مادرت شدی
&واو
~واقعا خوشگل شدی ها
_دخترم اصلا واقعا نمیدونم چیزی بگم واقعا پشمام ریخت
+از همه ممنونم نظر لطفتونه
✓فقط لباست باز نیست ما اینجا ابرو داریم ها برو درش بیار
_ببخشیدا اما من پدرشم بنظر منم لباسش مشکلی نداره
@اره اصلا تو غلط میکنی نظر بدی دختر من عالی شده
☆اره توم حرف اضافی نزن
@بیاین بریم دیگه
همه=چشم
+وای باورم نمیشه خیلی خوشحال شدم که خوششون اومده لود اما اون دوتا دختر دایی و دختر خالم واقعا خیلی لباس زشتی پوشیده بودن واقعا زشت بودن هوف بیخیال هر کسی با ماشین خودش رفت اما من و بالا با ماشین پدذبزگ رفتیم چون من و بابا وارث بودیم
$بفرمایید (دذو باز میکنه)
+@_ممنون
+رفتیم تو مهمونی همه ی نگاها روی من بود که یه دختر نچسب حسود اومد و امدی ابمیوه رو ریخت رو من
+هی داری چه گوهی میخوری
€وا چسزی نشده که شلوغش میکنی
+عه چیزی نشده میخوای نشونت بدم چی شده
€مثلا میخوای چه گوهی بخوری هرزه
ویو زهرا(خودم): هانا موهای یه شیلی به دختره زد و برداشت دونه دونه ابمیوه و ابجو و شراب و هرچی اونجا بود رو ریخت رو لباس دختره بعدش کیکو مالید به لباسش و بعدم کیکو زد تو صورتش و یه سیلی دیگه بهش زد و پرتش کرد زمین
@اووو
_برگام پشمام همچیم
€چیکار میکنی
+چیزی نشده که من میرم لباسمو تمز کنم
(هانا داشت میرفت که یهو اون دختره گلدونو پذت کرد سمتش هانا هم از پشت رو هوا گلدونو گرفت و و بدون این که روشو برگردونه انداختس زمین)
_یا خدا حاجی این دیگه کیه
@این پشتم چشم داره یونگی
_به خدا منم دیگه نمیدون
☆خوب شد عوضش همه فهمیدن وارث بعدی کیه
@اره واقعا خوشم اومد از کارش
+خوب من اومدم
&لباشتو چیکار کردی
+با دستمال پاک کردم
☆رفت
+اره*
- ۶.۲k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط