عصر جمعه استدلگیرم از زمین…دلگیرم از زمان…دلگیرم از تمام مردم شهر…دلگیرم ازخودم…دلگیرتر از تمام گناهانی که سالیانی استتاوانش به دوش چشم هایم است…