لب من عطر تو را دارد و من می ترسم

لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد

اگر امشب بت من دست به ابرو ببرد
خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد

هر کسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به باکو ببرد

سر مویی اگر از حسن تو معلوم شود
سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد!

روسری های تو باعث شده زنبور عسل
جای گل حسرت و اندوه به کندو ببرد

لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد

باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سری چشم تو را چشم من از رو ببرد
دیدگاه ها (۲)

می خواستم خراب نگاهش شوم، نشدبیچاره ی دو چشم سیاهش شوم، نشدم...

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیستمنّت خاک درت بر بصری نیست...

میخواهم و میخواستمت تا نفسم بودمیسوختم از حسرت و عشق تو بسم ...

آخرش یک شب به پایت جان خود را می دهدآن که پای چشم تو ، ایمان...

عاشقانه های شبنم

پارت : ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط