کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بد

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
دیدگاه ها (۳)

ﻋﺘﯿﻘﻪﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧ...

اگر آرامش میخواهی مراقب مردم نباش اگر ادب میخواهی در کار کسی...

آنچه را که بیندیشیم، خلق خواهیم کردآنچه را که احساس کنیم، جذ...

دنیا به شایستگی هایت پاسخ میدهدنه به آرزوهایتپس شایسته ی آرز...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

دو پارتی وقتی از بالای ساختمون …..فشار دسته گل در دستانش شل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط