حدود ماه از اومدنشون به خونه میگذره

حدود ۱ ماه از اومدنشون به خونه میگذره
کوک خیلی یا من سرد شده و حتا شبا هم نمیاد
خونه همش میخوام درکش کنم اما نمیشه واقعا
از. روی تخت پاشدم دنبال گوشواره بودم فکر کردم شاید خدمتکار گذاشته تو کشو بغل میز بازش کردم یه آلبوم مشکی بود بازش کردم
عکس دختر های  لول..یتاکنار کوک لخ...ت بودن  بود که پایین هر عکس یه تیکه از پوس..ت ب..دنشون و موهاشون بود
چشام داشت سیاهی میرفت +نه نه امکان نداره بخواد همچین کاری با من بکنه
آلبوم گزاشتم سر جاش تعادل نداشتم خودمو به زور رسوندم آشپز خونه
خدمتکار ها کمری خم کردن و سلام دادن
؟چیزی‌میخواید خانوم
+آ آب
سیاهی
از دید نویسنده
ا.ت بیهوش شد خدمتکارا زود به بادیگارد گفتن و ا.ت رو بردن بیمارستان شخصی کوک هم اومده بود
ویو کوک
خیلی نگران ا.ت بودم
اگه قبل لولیتا شد مریض بشه کارم عقب میوفته
دکتر از اتاق اومد بیرون
×آقای دکتر چی شده
=÷چیزی شده
دکتر:تبریک میگم خانوم یک ماهه باردار هستن
شت نه بابد اینجوری میشد
مامانم اینا منو بغل کردن
من رفتم پیش ا.ت
×نمیدونی چقدر خوشحالم که برا یه بچه به دنیا قراره بیاری
+اوهوم
×قرار پیر بشیم بچه هامون مارو بندازن خانه سالمندان
+🙃
×تو خوبی
+اره فقط تو شکم
دیدگاه ها (۱۳)

+یعنی میتونم مادر و خوبی شم ×البته بیبی ما بهترین پدر نادران...

کوک هولم داد و رفت دنبال صدا ویو کوک با دیدن اونها قلبم ذوب ...

گفت :فکر کنم اگه هر روز بدنتو ببینم ۵ قلو حامله میشی +منحرف ...

ویو ا.ت صبح با حس خفه شدن چشامو باز کردم دیدم کوک رومه نفس ک...

هرزه ی حکومتی پارت ۹ا/ت : ....کوک چرا مست کردی . نگرانکوک : ...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط