دلم گرفت

دِلم گرفت
وقــتـــــــے دیدم کارگر شهردارے
پشت گارے اش نوشته :

به کارَم نخند
مــُــحــتــــــــاجِ روزگـــــــــــارم....
دیدگاه ها (۱)

ﺣﺂﺿِﺮَﻣـ ﻫَﺮﮐﺂﺭﯾـــ ﮐُﻨََــﻤـ ↷↜ ﮐِﻬـ ﺑَﺮﮔَــــــﺮﺩَﻣـ ﺑِﻬـ ...

یِڪے یِڪے اجبـــــاریْتـــــو روزایِ تِکـــــراریمیـــــــــ...

غََمگینََم °مِِثْْلِ پِِسََریْ کِِه ْ اَرْزِشِِش کََمْْتََر...

ڇقڍ ڨۺڼڴھ ۊقټی یڪی بۿٺ میڲھ ڈؤښٺ ڍاۯم بڔی بۼڶڛ ۄ آڕٶم بگێ ڊڑ...

سکوت بلند تر از فریاد : از زبان "ات":«همه چیز با تو شروع شد...

---"صدای بی‌اجازه" قسمت سی‌ام – دفتر سوخته، آهنگ‌های منجونک...

چند روز پیش با مامانم بیرون رفته بودم مامانم داشت خرید میکرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط