رمان
فلش بک به ۱ هفته پیش
از زبان شدو:
روزی کاملا عادی بود.. سونیک داشت باهام دعوا میکرد.. ما همیشه کل کل میکنیم ولی ایندفعه فرق داشت.. یه دفعه سونیک بد جور سرم داد زد یه جور که تا سر حد مرگ ترسیدم... یه روح سیاه رنگ بیرون اومد و سونیک بیهوش شد اما زنده بود... روح شفاف تر میشد و کم کم دیده میشد و ناگهان همه مون شوکه شدیم اون.. اون دارک سونیک بود... نسخه تاریک سونیک وقتی خیلی عصبی میشه دارک میشه اما هیچوقت ندیده بودم که بیاد بیرون... بعد چند دقیقه یه لبخند ترسناک زد و قیب شد سونیک بهوش اومد انقدر نفس نفس میزد که انگار کابوس دیده
از زبان شدو:
روزی کاملا عادی بود.. سونیک داشت باهام دعوا میکرد.. ما همیشه کل کل میکنیم ولی ایندفعه فرق داشت.. یه دفعه سونیک بد جور سرم داد زد یه جور که تا سر حد مرگ ترسیدم... یه روح سیاه رنگ بیرون اومد و سونیک بیهوش شد اما زنده بود... روح شفاف تر میشد و کم کم دیده میشد و ناگهان همه مون شوکه شدیم اون.. اون دارک سونیک بود... نسخه تاریک سونیک وقتی خیلی عصبی میشه دارک میشه اما هیچوقت ندیده بودم که بیاد بیرون... بعد چند دقیقه یه لبخند ترسناک زد و قیب شد سونیک بهوش اومد انقدر نفس نفس میزد که انگار کابوس دیده
- ۱.۶k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط