پیاله ز عرق های پدر لبریز است

پیاله ز عرق های پدر لبریز است
"نیست حزنیم "و فرح بیداد است
جیب پاره پدر خندان است
"غم ها مطرود"اند
تخمه ها خندان اند
تنگ دستیم و شکر باقی است
خرج خانه بسی سنگین است
دست های پر پیچ و چروک
در طلب عیدی این سال مولوک
لایه قرآن می‌رود ؛
"سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ" خواند مادر
سبزی پلو را لای غم پیچیده خواهر."
[سال نو مبارک]
دیدگاه ها (۱۲)

[دخترک ،چادر به سر دست به حلیم پسری چشم به کفش بسی علیم گونه...

زن های خاورمیانه:)

دست های مندست های ظریف و زبر من؛ دست های من نیاز دارند کسی ر...

ترادف عجیبی ست، میان "شوریِ اشک" و"شور بختی"! انگار دهخدا خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط