یک روز همه اتفاقات بد یادمان میرود یک روز چشم باز میکن

یک روز همه اتفاقات بد یادمان می‌رود. یک روز چشم باز می‌کنیم می‌بینیم جنگ از یادمان رفته، هواپیما و تانک از یادمان رفته، تیر و تفنگ از یادمان رفته. یک روز جایی می‌خوانیم ستم، معنی‌اش را نمی‌دانیم، می‌خوانیم زندان معنی‌اش را نمی‌دانیم، می‌خوانیم بیماری معنی‌اش را نمی‌دانیم، می‌خوانیم فقر معنی‌اش را نمی‌دانیم.

یک روز چشم را باز می‌کنیم می‌بینیم از هیچ چیز نفرت نداریم، از کسی دلخور نیستیم، دلمان از چیزی خون نیست.
یک روز جلو آیینه می‌ایستیم می‌بینیم موهایمان سفید نیست، صورتمان خط نیفتاده، جوانی‌مان به تاراج نرفته.

یک روز از خواب بیدار می‌شویم، بلند می‌شویم، پرده را کنار می‌زنیم می‌بینیم همسایه‌ها دارند در پیاده‌‌رو می‌رقصند، همسایه‌ها دارند می‌خندند، همسایه‌ها برای‌مان دست تکان می‌دهند.

یک روز می‌بینیم همه مرگ‌ها را خواب دیده بودیم، همه درد‌ها را خواب دیده بودیم، همه رنج‌ها را خواب دیده بودیم.

یک روز این کابوس تمام می‌شود.

پ.ن: خدایا اون روز کی میاد
دیدگاه ها (۱)

بر روی زمین و آسمانها و کراتدر بین مناجات برای حاجاتزیباتر ا...

پارت ۳

از همان روز اول قرار گذاشتیم که اگر رابطه‌مان خوب پیش نرفت، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط