خواستم زنده بمانم غم دنیا نگذاشت

خواستم زنده بمانم غم دنیا نگذاشت
خواستم غم نخورم غصه دوران نگذاشت

خواستم دست به هرکارخلافی بزنم
آیه ی خوف فمن یعمل قرآن نگذاشت

خواستم صاحب زر گردم وسر نیزه و زور
مرگ چنگیز بیادآمد ومیدان نگذاشت

خواستم بهر دونان منت دونان نکشم
پاسخ مور به پیغام سلیمان نگذاشت

خواستم ازخم شادی دوسه جامی بزنم
غم آن خسته دل بی سروسامان نگذاشت

خواستم کاخ بسازم که کشد سربه فلک
دیدن کوخ نشینان بیابان نگذاشت

خواستم سفره شاهانه بچینم به طرب
یادآن گرسنه سربه گریبان نگذاشت

خواستم شعربگویم که بخندندهمه
ناله بیوه زنان اشک یتیمان نگذاشت...

#خاصترین


دیدگاه ها (۰)

باران عشقمیّ و اگر خوش نباری امهرلحظه غرق فاجعه یِ بی قراری ...

من قطب مغرور غزل بودم توو کوچه های شعر : یک شب گرد وقتی رسید...

آدمهایی که تو را با تمام عیبهایت دوست دارند؛آدمهایی که تو را...

#حکایتی_زیبا👌زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش پیامبر زمانش میرود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط