part
part⁶
چند ساعت بعد
یونگی: نیومد؟
*: نه اقا هنوز نیومده
یونگی: ساعت ۱۰شده هنوز نیومده راننده رو بگو اماده باشه
*: چشم
ا/ت
(یومی دوست ا/ت)
یومی: خوش میگذره؟
ا/ت: نمیشنوم چی میگی صدا زیاده؟
یومی: میگم خوش میگذره؟
ا/ت: خیلی دلم میخواد تا فردا اینجا باشم
یومی: بریم نوشیدنی بخوریم دوباره بیایم برقصیم
ا/ت: بریم
جانی: ا/ت
ا/ت: جانم
جانی: اولین بار میای؟
ا/ت: اره خیلی خوبه
(سنهو دوست پسر یومی)
سونهو: بیاید باهم نوشیدنی بخورید بعد برقصید
ا/ت: اره یومی بیا
یومی:اومدم
ا/ت: خسته شدم ولی خیلی حال داد
یومی: اره خیلی خوبه اینجا من همیشه میام بار
یونگی: خانم کیم نوشیدنی میخوری؟
ا/ت: اره خیلی خوبهه
چقدر صداش اشنا بود برگشتم نگاه کردم
ا/ت: ممین نونکی
یونگی: ساعت چنده؟
ا/ت: نمیدونم
یومی: تو کی هستی؟ ساعت ۱۰
ا/ت: چی؟ ۱۰؟
یونگی: بهت گفتم تا ساعت ۸برگرد نگفتم؟
ا/ت: گوشیم خاموش بود
یونگی: یعنی اینقدر احمقی متوجه گذرزمان نمیشی
جانی: تو کی هستی با چه حقی داد میزنی
دستمو گرفت
یونگی: به تو ربطی نداره
رفتیم بیرون
ا/ت: بببخشید یادم نبود
یومی: صبر کن ما نمیدونیم کی هستی چرا داری ا/ت رو میبری
سونهو: یومی اروم باش یونگی ا/ت رو کجا میبری
یونگی: سونهو تو بهشون بگو
سونهو: چی بگم
ا/ت: همو میشناسید
سونهو:دوستیم
یونگی: من میگم ا/ت نامزدمه قراره چند روز دیگه ازدواج کنیم
جانی: چی؟
یونگی: همین که گفتم
جانی: دروغ نگو ا/ت دوست دختر منه نامزد هیچ خری هم نیست
یونگی: منم نگفتم نامزد خری مثل تو گفتم نامزد منه خودتو نزار رو مردم
ا/ت: نونکی
یونگی: برو تو ماشین
جانی: نه نرو ا/ت خودت بگو این عوضی نامزدته
یونگی: اره بگو منه عوضی نامزدتم قراره باهم ازدواج کنیم یانه
یه نگاهی به یونگی کردم
ا/ت: اره من قراره باهاش ازدواج کنم و اینکه اون عوضی نیست خیلیم خوبه
جانی: چی پس چرا منو گول زدی تا یک ساعت پیش داشتی باهام میرقصیدی ما دوساله باهم قرار میزاریم این از کجا اومد چند وقته داری بهم خیانت میکنی؟
ا/ت: دوست داشتم خیانت کردم نونکی خیلی خوبه
جانی: ا/ت واقعا میخوای بری؟
چیزی بهش نگفتم رفتم تو ماشین
ا/ت: ببخشید معذرت میخوام معذرت میخوام دیگه تکرار نمیشه
یونگی: من که چیزی نگفتم ولی اون پسره راست میگفت واقعا دوست پسرت بود
ا/ت: خودت میگی بود منم الان میگم بوده
یونگی: دیگه نرو بار من خودم یه بار دارم خواستی دوستاتو به جز اون پسره بگو بیان اونجا سونهو میدونه کجاست
ا/ت: باشه چند ساله با سونهو دوستی؟
یونگی: ۱۲ساله
ا/ت: ۱۲؟
یونگی: اره و اینکه بیا سه روز دیگه ازدواج کنیم
ا/ت: باشه
یونگی: چرا مخالفت نمیکنی؟
ا/ت: چون یه روز باید انجام بشه پس هرچه زودتر بهتر هرچه زودترهم تمام میشه
یونگی: فک میکنی من ازت دست میکشم؟
ا/ت:....
#فیک
چند ساعت بعد
یونگی: نیومد؟
*: نه اقا هنوز نیومده
یونگی: ساعت ۱۰شده هنوز نیومده راننده رو بگو اماده باشه
*: چشم
ا/ت
(یومی دوست ا/ت)
یومی: خوش میگذره؟
ا/ت: نمیشنوم چی میگی صدا زیاده؟
یومی: میگم خوش میگذره؟
ا/ت: خیلی دلم میخواد تا فردا اینجا باشم
یومی: بریم نوشیدنی بخوریم دوباره بیایم برقصیم
ا/ت: بریم
جانی: ا/ت
ا/ت: جانم
جانی: اولین بار میای؟
ا/ت: اره خیلی خوبه
(سنهو دوست پسر یومی)
سونهو: بیاید باهم نوشیدنی بخورید بعد برقصید
ا/ت: اره یومی بیا
یومی:اومدم
ا/ت: خسته شدم ولی خیلی حال داد
یومی: اره خیلی خوبه اینجا من همیشه میام بار
یونگی: خانم کیم نوشیدنی میخوری؟
ا/ت: اره خیلی خوبهه
چقدر صداش اشنا بود برگشتم نگاه کردم
ا/ت: ممین نونکی
یونگی: ساعت چنده؟
ا/ت: نمیدونم
یومی: تو کی هستی؟ ساعت ۱۰
ا/ت: چی؟ ۱۰؟
یونگی: بهت گفتم تا ساعت ۸برگرد نگفتم؟
ا/ت: گوشیم خاموش بود
یونگی: یعنی اینقدر احمقی متوجه گذرزمان نمیشی
جانی: تو کی هستی با چه حقی داد میزنی
دستمو گرفت
یونگی: به تو ربطی نداره
رفتیم بیرون
ا/ت: بببخشید یادم نبود
یومی: صبر کن ما نمیدونیم کی هستی چرا داری ا/ت رو میبری
سونهو: یومی اروم باش یونگی ا/ت رو کجا میبری
یونگی: سونهو تو بهشون بگو
سونهو: چی بگم
ا/ت: همو میشناسید
سونهو:دوستیم
یونگی: من میگم ا/ت نامزدمه قراره چند روز دیگه ازدواج کنیم
جانی: چی؟
یونگی: همین که گفتم
جانی: دروغ نگو ا/ت دوست دختر منه نامزد هیچ خری هم نیست
یونگی: منم نگفتم نامزد خری مثل تو گفتم نامزد منه خودتو نزار رو مردم
ا/ت: نونکی
یونگی: برو تو ماشین
جانی: نه نرو ا/ت خودت بگو این عوضی نامزدته
یونگی: اره بگو منه عوضی نامزدتم قراره باهم ازدواج کنیم یانه
یه نگاهی به یونگی کردم
ا/ت: اره من قراره باهاش ازدواج کنم و اینکه اون عوضی نیست خیلیم خوبه
جانی: چی پس چرا منو گول زدی تا یک ساعت پیش داشتی باهام میرقصیدی ما دوساله باهم قرار میزاریم این از کجا اومد چند وقته داری بهم خیانت میکنی؟
ا/ت: دوست داشتم خیانت کردم نونکی خیلی خوبه
جانی: ا/ت واقعا میخوای بری؟
چیزی بهش نگفتم رفتم تو ماشین
ا/ت: ببخشید معذرت میخوام معذرت میخوام دیگه تکرار نمیشه
یونگی: من که چیزی نگفتم ولی اون پسره راست میگفت واقعا دوست پسرت بود
ا/ت: خودت میگی بود منم الان میگم بوده
یونگی: دیگه نرو بار من خودم یه بار دارم خواستی دوستاتو به جز اون پسره بگو بیان اونجا سونهو میدونه کجاست
ا/ت: باشه چند ساله با سونهو دوستی؟
یونگی: ۱۲ساله
ا/ت: ۱۲؟
یونگی: اره و اینکه بیا سه روز دیگه ازدواج کنیم
ا/ت: باشه
یونگی: چرا مخالفت نمیکنی؟
ا/ت: چون یه روز باید انجام بشه پس هرچه زودتر بهتر هرچه زودترهم تمام میشه
یونگی: فک میکنی من ازت دست میکشم؟
ا/ت:....
#فیک
- ۳۶.۵k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط