عشق من
عشق من
پارت :۶
نویسنده :( علامت کوک - )
( علامت ات +)
(علامت تهیونگ ÷)
(علامت شارلوت &)
ویو کوک - بهم نگفتی ات هم قراره بیاد
÷ درسته ولی پسر فرصت خوبیه برای اینکه اعتراف کنی
_ ولی ، آخه
÷ ولی و آخه نداریم
_ باشه
چهار تایی وارد کافه شدیم
و سر میز نشستیم کمی گپ زدیم
که تهیونگ دم گوش جونگ کوک
گفت
÷ من و شارلوت میریم سفارش بدیم یکم طولش میدیم
کمک از این بیشتر از من بر نمیاد
_ باشه داداش تا اینجا هم خیلی
کمک کردی
÷ قربونت داداش
÷ بیبی با من میای بریم سفارش بدیم
& باشه ددی بریم
ویو ات . شارلوت دست تهیونگ رو گرفت . رفتن که سفارش بدن
من و جونگ کوک موندیم
_ ات میشه یه چیزی بگم
+ بگو
_ من...لکنت ....من .. یه مدته یه
ح...سی
ویو ات گوشیم زنگ خورد مامانم بود
احتمالا میخواد بگه زود بیا خونه
با اینکه هیجده سالمه و به سن قانونی رسیدم بازم باید زود برگردم خونه
+ ببخشید مامانمه . باید جواب بدم
_ آ....م باشه جواب بده
مکالمه ات با مامانش علامت م . ات =
__________________________
+ بله مامان
= ات . دخترم کجایی
+ بیرونم
= دخترم دیگه داره دیر وقت میشه
نیم ساعت دیگه برگرد خونه تا هوا تاریک نشده
+ چشم مامان
= چشمت بی بلا
___________________
ویو ات دقیقا بعد اینکه
مامانم قطع کرد
تهیونگ و شارلوت اومدن
& کی بود ؟
+ مامانم بود
میگه دیگه دیر وقته و باید برگردم
---------
ویو کوک
بعد از اینکه ات رفت خیلی ناراحت شدم
ما هم چون ات رفته بود
قهوهمون رو خوردیم و به سمت خونه حرکت کردیم
ویو تهیونگ
شارلوت تا جلوی خونش گذاشتیم و با کوک به سمت خونه هامون حرکت کردیم
نویسنده : کوک و ته ته خونه هاشون به هم نزدیکه برای همین باهم همیشه برمیگردن
ادامه ....
توی راه من از کوک پرسیدم
÷ بهش گفتی چه حسی داری
_ نه . فرصت نشد
÷ ببین اگه اینجوری پیش بره هیچ وقت نمیتونی بهش بگی چه حسی
داری
_ خب چه کار کنم ؟
یه نقشه دارم
فردا توی مدرسه.........
پارت :۶
نویسنده :( علامت کوک - )
( علامت ات +)
(علامت تهیونگ ÷)
(علامت شارلوت &)
ویو کوک - بهم نگفتی ات هم قراره بیاد
÷ درسته ولی پسر فرصت خوبیه برای اینکه اعتراف کنی
_ ولی ، آخه
÷ ولی و آخه نداریم
_ باشه
چهار تایی وارد کافه شدیم
و سر میز نشستیم کمی گپ زدیم
که تهیونگ دم گوش جونگ کوک
گفت
÷ من و شارلوت میریم سفارش بدیم یکم طولش میدیم
کمک از این بیشتر از من بر نمیاد
_ باشه داداش تا اینجا هم خیلی
کمک کردی
÷ قربونت داداش
÷ بیبی با من میای بریم سفارش بدیم
& باشه ددی بریم
ویو ات . شارلوت دست تهیونگ رو گرفت . رفتن که سفارش بدن
من و جونگ کوک موندیم
_ ات میشه یه چیزی بگم
+ بگو
_ من...لکنت ....من .. یه مدته یه
ح...سی
ویو ات گوشیم زنگ خورد مامانم بود
احتمالا میخواد بگه زود بیا خونه
با اینکه هیجده سالمه و به سن قانونی رسیدم بازم باید زود برگردم خونه
+ ببخشید مامانمه . باید جواب بدم
_ آ....م باشه جواب بده
مکالمه ات با مامانش علامت م . ات =
__________________________
+ بله مامان
= ات . دخترم کجایی
+ بیرونم
= دخترم دیگه داره دیر وقت میشه
نیم ساعت دیگه برگرد خونه تا هوا تاریک نشده
+ چشم مامان
= چشمت بی بلا
___________________
ویو ات دقیقا بعد اینکه
مامانم قطع کرد
تهیونگ و شارلوت اومدن
& کی بود ؟
+ مامانم بود
میگه دیگه دیر وقته و باید برگردم
---------
ویو کوک
بعد از اینکه ات رفت خیلی ناراحت شدم
ما هم چون ات رفته بود
قهوهمون رو خوردیم و به سمت خونه حرکت کردیم
ویو تهیونگ
شارلوت تا جلوی خونش گذاشتیم و با کوک به سمت خونه هامون حرکت کردیم
نویسنده : کوک و ته ته خونه هاشون به هم نزدیکه برای همین باهم همیشه برمیگردن
ادامه ....
توی راه من از کوک پرسیدم
÷ بهش گفتی چه حسی داری
_ نه . فرصت نشد
÷ ببین اگه اینجوری پیش بره هیچ وقت نمیتونی بهش بگی چه حسی
داری
_ خب چه کار کنم ؟
یه نقشه دارم
فردا توی مدرسه.........
- ۴.۳k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط