یک روز میفهمی که عاقبت

یک روز می‌فهمی که عاقبت،
این تویی که برای خودت می‌مانی
و آدمها هر چقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک،
دنبالِ زندگی
و آرزوهای خودشان می‌روند!
روزی به خودت می‌آیی...
روزی که تارهای سفیدِ موهایت
در نبردِ تن به تن با تارهای سیاه،
پیروز شده‌اند و تو مانده‌ای
و حسرتِ کارهایی که نکرده‌ای،
لذتی که نبرده‌ای،
زمانی که برای خودت نگذاشته‌ای
و آرزوهایی که دیگر
برای رسیدن به آنها دیر است.
روزی تو پیر خواهی شد
و این "برای دیگران بودن‌ها"
و "خودت را فراموش کردن‌ها"،
حریفِ حسرت
و بغض‌های شبانه‌ات نخواهند شد...!‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۰)

موافقید ؟؟

نتیجه خدمت به فرد نالایق ...

اول هفته تونسـرشـارازموقعیتهای عـالیامیدوارم هفته تونپرازفرص...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط