روبه روی آینه می ایستم

روبه روی آینه می ایستم...
خودم را نگاه میکنم که چگونه دلش را شکسته اند..!
دست میکشم روی گونه هایش و آرام در آغوشم میگیرم‌اش...
به چشم هایش خیره میشوم؛
برایم میگوید:
از انزوای درونش...
برایم میگوید:
از سیلیِ محکمِ روزگار بر صورتش ...
برایم میگوید:
از بی رحمی های مردم در حقش...
برایم میگوید:
از هزاران هزار دردِ دیگرش و من‌ آرام اشک میریزم...
دست هایش را میگیرم و زمزمه میکنم که خودم جان نگران نباش ،،
تو من را داری و من تو را...
حتی اگر همه ی مردمِ دنیا به ما پشت کنند و رهایمان کنند،
ما هیچوقت هم را تنها نمیگذاریم و کنارِ هم میمانیم...!
با هم حصارِ تنهایی را میشکنیم و از زندانِ نامردی ها فرار میکنیم...
تو غصه نخور، من کنارت میمانم...!
دیدگاه ها (۸)

روزگار! تو اگر سخت به من میگیریبا خبر باش که پژمردن من آسان ...

فرقی دارد کجا باشم؟خندان در آینهیا منتظرت کنار پنجره ..هر جا...

دنیای زن ها ، دنیایِ عجیبیست ...نه شبیهِ سرزمین عجایب ،و نه ...

هرکسی در رابطه اش تا یکجایی پیش قدم میشودتو حرف نمیزنی، او م...

ازمایشگاه سرد

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁷

اوه خدای‌من!احساس میکنم گم شده‌ام . نمی‌دانم کجام و قراره چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط