اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۷۹
[ویو نابی]
با منشیم هماهنگ کردم که کلأ از اینجا برم خیلی تردید
داشتم ولی باید می رفتم ، وقتی اون حرف جونگ کوک زد تردیدم بیشتر شد
ولی خب تصمیم گرفتم صبح زود جونگ کوک زنگ زد حرف عجیبی گفت
منم حاضر شدم از هیونگ سو خداحافظی کردم هیونگ سو کلی اسرار کرد
که نرم ولی گوش نکردم
داخل گیت فرودگاه بودم که جونگ کوک اومد و سریع سوار ماشینم کرد
خیلی عصبی بود حرف های زیادی زد ولی با داد
نابی : چطور ممکنه اون نامزدت بود
نفس عمیق کشید
جونگ کوک: بخاطر مادرم بود اون من مجبور کرد
نابی: اوهوم
سرم پایین انداختم با دستاش چونه هام بالا آورد
جونگ کوک: من ببخش پرنسسم
اومد جلو و بوسه ای به لبم زد
جونگ کوک: عاشقتم پرنسسم
نگاهی بهش کردم
نابی: من بیشتر دوست دارم....... عشقم نسبت بهت قابل قیاس نیست
لبخندی زد و شروع کرد بوسیدنم که بعد از چند مین عقب کشید
جونگ کوک: دیگه بریم پرنسسم
نابی: باشه
به سمت خونه حرکت کردیم رسیدیم خونه وارد خونه شدم که هیونگ سو
سریع اومد بغلم کرد و گونم بوسید که جونگ کوک هیونگ سو ازم جدا کرد
جونگ کوک: اهم اهم فاصله یکم رعایت کن بغل حالا اشکال نداره ولی بوسه
دیگه نبینم ( یکم عصبی)
هیونگ سو: چرا غیرتی میشی.... بعدشم اول دختر عمو و دوسته منه
جونگ کوک: رفیق عزیزم کاری نکن دندونت بریزم داخل دهنت
هیونگ سو خندید و دستاش به نشونه تسلیم بالا کرد
هیونگ سو: باشه....نابی عشقت همین اول کار جدامون کرد
نابی: جونگ کوک...هیونگ سو مثل داداشم
جونگ کوک: به من چه دوست ندارم
هیونگ سو: داداش رفاقت به عشق فروختی