من زخمهای بینظیری به تن دارم اما

من زخم‌های بی‌نظیری به تن دارم اما
تو مهربان‌ترین‌شان بودی
عمیق‌ترین‌شان!
عزیزترین‌شان!
بعد از تو آدم ها
تنها خراش‌های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدم ها
تنها خراش‌های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه‌ای دوباره باز می‌گردی
و هر بار
عزیزتر از پیش
هر بار عمیق تر....♥️
دیدگاه ها (۱)

باراناین پاره‌خط‌های موازیِ خیسبه‌زودیاندوهِ چسبیده به پنجره...

حسّی شبیه غم بدنت را گرفته بوداز خانه ای که بوی تنت را گرفته...

گونه های تَر من،دست پر از مِهر کسی را حس کردسر من ناز و نواز...

مـن این صحنه رااز بچگی دوست داشته‌امزنی که در پاییـزبرای مرد...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط