مادرم موهای بلندی داشت
مادرم موهای بلندی داشت.
هرروز پشت پنجره می نشست
موهایش را می بافت
شعر میخواند و منتظرِ پدر می ماند..
پدر که می امد
تلویزیون را روشن میکرد
از شیب تورم بالا میرفت و زمین میخورد
باز سعی میکرد جوابی برای۱+5بیابد
کشتگان عراق و سوریه را دفن میکرد
واز مادرسراغ شام را میگرفت..
مادرم پرهایش را پشت پنجره جا
می گذاشت..
گلهای دامنش در اشپزخانه می پژمرد..
و چشم هایش پیاز خرد میکرد..
.
.
.
پشت پنجره نشسته ام
موهایم را می بافم
و به این فکر میکنم که
دختران نباید موهای
بلند داشته باشند...
سیمین صفادل
هرروز پشت پنجره می نشست
موهایش را می بافت
شعر میخواند و منتظرِ پدر می ماند..
پدر که می امد
تلویزیون را روشن میکرد
از شیب تورم بالا میرفت و زمین میخورد
باز سعی میکرد جوابی برای۱+5بیابد
کشتگان عراق و سوریه را دفن میکرد
واز مادرسراغ شام را میگرفت..
مادرم پرهایش را پشت پنجره جا
می گذاشت..
گلهای دامنش در اشپزخانه می پژمرد..
و چشم هایش پیاز خرد میکرد..
.
.
.
پشت پنجره نشسته ام
موهایم را می بافم
و به این فکر میکنم که
دختران نباید موهای
بلند داشته باشند...
سیمین صفادل
- ۱.۷k
- ۱۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط