مرا ببخش

مرا ببخش
از زلف های پریشانت؛
دفتر شعری نوشتم و
راهی شهر بی غزل خوان کردم!

جفا کردم...
دیدگاه ها (۱)

ای کاش پایان این عاشقانه هاوخط به خط نوشتن از تو به نقطه ای ...

انصاف نیست در این شهرتلخی دو فنجان قهوه ؛و سنگینیِ سکوتِ صند...

لعنت به تنهاییکه کوه را !رود می کند....

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

هر ذره از وجودم شعر می شودبی تاب خواستن توانتظار و شوق وصال ...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط