دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد

آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست

از آتش سودای تو و خار جفایت

آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست

اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

در حشر چو بینند بدانند که وحشیست

آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست⛔
دیدگاه ها (۱)

خستہ ام از این زندان ڪہ نامش زندگیستپس قشنگی های دنیا مال ڪی...

● گـاهـــــے آنـقـدر● "تَـنـهـــــا"● مـیشـــــومـ ...● ڪـہ...

وقتے چشمت را باز میڪنے میبینےبزرگترین ضربہ هارا همان هایـےزد...

دلتنگم و با هیچ‌کسم میل سخن نیستکس در همه آفاق به دلتنگی من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط