چادر یک تکه پارچه نیست
چادر یک تکه پارچه نیست...
چادر انتخاب خداست برای زن وانتخاب زن برای خدا...!
فرقـــــــــــ منو تو...
تو میتوانی همه ی لطافتت با سنگینی سنگهای نگاه نامحرمان نابود کنی..
تو میتوانی با کفش های قرمز پاشنه بلندت خون تمام شهدا را ضایع کنی..
و تو میتوانی همه ی زیباییت را به حراج بگذاری تا فقط لحظه ای
بوم نقاشی شوی برای نگاه های هرزه ای ک ب تو میشود..
تو میتوانی تمامه هستی ات را خرج خوش گذرانیای کسانی کنی
که تورا همانند بازی منچی میبنند ..
وقتی حوصله اشان سر میرود... از تو سو استفاده کنند....
تو میتوانی دستمال دستی پسران کوچه یا دانشگاهتان باشی..
تو میتوانی هر چیزی که دوست داری باشی.... اما ..
دوست داشتن های بیخود تو در جزای آخرتت کاره ای نیست...
چه بسا عبرت هایی که زیادندو ..چه بسا عبرت ناپذیران که تعدادشان سر ب فلک میکشد..
تو حق توهین به لباس عشق مرا نداری.. تو حق نداری ب صدف من که گوهره وجودم را حفظ
میکند توهینی کنی...
تو حق اظهار نظر راجبه رنگ عشقه مرا نداری...
شاید تو بتوانی رنگین کمانی شوی در زمین تا همه همیشه نظاره گرت باشند..
اما من رنگین کمانی هستم که فقط بعد باران عشق نمایان میشوم.
. نه هر زمانی..نه برای همه کس.. تو برای خود باش و من برای خود..
تو خدایت را در چشمان هرزه میبینی و من خدایم را زیر باران عشقم به او
.. تو چتر روشن فکری ب سر میگیری و من چتر ایمان را..
فرق منو تو در چادرمان نیست...در بینشمان است..
من و تو هردو مرواریدیم...
اما من مرواریدی در صدفی محکم برنگ سیاه.....
و تو مرواریدی همه جایی!! با نگاه های هرزه دیگران سیاه شده..
صدفــــــــــــــ سیاهم دوستتـــــــــ دارمــــــــــ
چادر انتخاب خداست برای زن وانتخاب زن برای خدا...!
فرقـــــــــــ منو تو...
تو میتوانی همه ی لطافتت با سنگینی سنگهای نگاه نامحرمان نابود کنی..
تو میتوانی با کفش های قرمز پاشنه بلندت خون تمام شهدا را ضایع کنی..
و تو میتوانی همه ی زیباییت را به حراج بگذاری تا فقط لحظه ای
بوم نقاشی شوی برای نگاه های هرزه ای ک ب تو میشود..
تو میتوانی تمامه هستی ات را خرج خوش گذرانیای کسانی کنی
که تورا همانند بازی منچی میبنند ..
وقتی حوصله اشان سر میرود... از تو سو استفاده کنند....
تو میتوانی دستمال دستی پسران کوچه یا دانشگاهتان باشی..
تو میتوانی هر چیزی که دوست داری باشی.... اما ..
دوست داشتن های بیخود تو در جزای آخرتت کاره ای نیست...
چه بسا عبرت هایی که زیادندو ..چه بسا عبرت ناپذیران که تعدادشان سر ب فلک میکشد..
تو حق توهین به لباس عشق مرا نداری.. تو حق نداری ب صدف من که گوهره وجودم را حفظ
میکند توهینی کنی...
تو حق اظهار نظر راجبه رنگ عشقه مرا نداری...
شاید تو بتوانی رنگین کمانی شوی در زمین تا همه همیشه نظاره گرت باشند..
اما من رنگین کمانی هستم که فقط بعد باران عشق نمایان میشوم.
. نه هر زمانی..نه برای همه کس.. تو برای خود باش و من برای خود..
تو خدایت را در چشمان هرزه میبینی و من خدایم را زیر باران عشقم به او
.. تو چتر روشن فکری ب سر میگیری و من چتر ایمان را..
فرق منو تو در چادرمان نیست...در بینشمان است..
من و تو هردو مرواریدیم...
اما من مرواریدی در صدفی محکم برنگ سیاه.....
و تو مرواریدی همه جایی!! با نگاه های هرزه دیگران سیاه شده..
صدفــــــــــــــ سیاهم دوستتـــــــــ دارمــــــــــ
- ۲.۴k
- ۰۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط