دست مرا بگیر

دست مرا بگیر
که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانم
که پرستوی بوسه‌ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه می‌کنی
دلی را
که در بهشت خدا هم
غریب بود؟!

“فریدون مشیری“
دیدگاه ها (۱)

🖤

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ ع...

پاییز هم...میتواند گل بدهد...وقتی پای لبخندهای ِتو... درمیان...

درحنجره‌ها، صدا، صدای تو بُوَددر دستِ مقاومت، لوای تو بُوَدا...

🩵🩵🩵🩵🪶دست مرا بگیرکه باغ نگاه تو چندان شکوفه ریختکه هوش از سر...

دست مرا بگیر، که باغِ نگاه تو...چندان شکوفه ریخت... که هوش ا...

### فصل دوم | پارت آخر: برای همیشه هشت نفر می مانند نویسنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط