حسین جان

حسین جان

چقدر حرف در این سینه ی من جمع شده
چند وقتیست که با حال خودم درگیرم

چند ماه است جلو تر به شما می گویم
اربعین کرب و بلایم نبری , می میرم
دیدگاه ها (۸)

ای مرد ؛همسرت که حسینی باشدتو را زهیر خواهد کرد ...و ای بانو...

بارونه دلم مهمونه توی ایوون طلای تو    بارونه زیارت نامه دار...

گاهی به سمت روضه و گاهی سوی گناهاین پای بی ثبات به دردم نمیخ...

سلام.. :( :( :(من تصمیم گرفتم از ویسگون برم بنا بر دلایل...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

عاشقانه های شبنم

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط