ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد

.ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

#سعدی
دیدگاه ها (۲)

غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را دیگران بی صاحب انگارن...

ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیمهر صبح منوریم و هر شام خوشیمگو...

من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟کجا تمام شدم از عبور نیلوفر؟...

من و یک لحظه جدایی ز توآن گاه حیات؟اینقدر صبر به عاشق نسپرده...

هرگز به غیر جانانما جان نمی فروشیمجان می دهیم اماجانان نمی ف...

در تو آن مردی نمی‌بینم که کافر بشکنیبشکن ار مردی هوای نفس کا...

میگه که:دلبرم چون گل نوبر خرامان می‌رفت...جان من بر سر آن زل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط