نقاره می زنند برایت غروب ها

نقاره می زنند برایت غروب ها
تا بشنوند نام تو را سنگ و چوب ها
پر می زند به طوف حریمت کبوتری
دور از هجوم هلهله ی دارکوب ها
جاریست حس حور و حریری در این هوا
می شوید آنچه مانده به جا از رسوب ها
خوبان آشنا همه اینجا غریبه اند
محوند در رکاب طلا نقره کوب ها
این بود مشق آخر انشاء، کلاس هشت
آقا نوشتی اسم مرا زیر خوب ها ؟

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_و_العن_اعدائهم_اجمعین
#اللهم_العن_اول_ظالم_ظلم_حق_محمد_و_آل_محمد_و_آخر_تابع_له_علی_ذلک
#اسلام
#شیعه
#امام
#مذهبی
#یا_مهدی_ادرکنی
#یا_علی
#یا_زهرا
#یا_حسین
#علیهم_السلام
#با_ولایت_تا_شهادت
#امام_رضا
#میلاد
دیدگاه ها (۱)

نقشه مشهد را که روی زمین پهن می کنیم، بهشت مقابل چشمانمان سب...

به روی ندیده ات قسم چشمان عاشقم در پی واژه ای می گردند تا نا...

دلم لک زده... مشهد... نیمه های شب... روبروی ایوان طلا... روی...

«اُدخلوها بالسلام ٍ آمَنین» در بازشد ازمیان جمعیت راهی به ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط