بسم الله الرحمن الرحم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
به نظر آنان، مؤمنان در دینداری یک دیگر هیچ نقشی ندارند، اما مسبب بی دینیها میباشند؟!
یک) - نباید به خاطر هر خطا یا غفلتی، مرمانی را بی دین خواند، این خود یک روش ضدتبلیغی در جنگ شناختی، جنگ روانی و جنگ تبلیغی میباشد که القا کنند بی دینی زیاد شده و جوانان بیدین شدهاند! اگر از همان جوانی که به نظر بی دین آمده بپرسید: آیا تو بی دین هستی؟، پاسخ میدهد: خیر، من مسلمانم یا دست کم میگوید: من موحد هست و توحید و معاد را باور دارم ممکن است بگوید: حقانیت دین اسلام را قبول دارم، اما شما را دیندار نمی دانم و ....
شناخت - معرفت، ایمان و تقوا نیز مانند علم و قدرت و ...، شدت و ضعف مرتبه دارند، لذا در یکی بیشتر است و در دیگری کمتر؛ در هر که بیشتر باشد، او نسبت به رعایت اخلاق و احکام دینی مقیدتر میشود و در هر که کمتر باشد، تقید کمتری به رعایت دارد، نه این که بی دین شده است!
دو) - خداوند متعال به آدمی عقل را جهت شناخت و قلب را جهت فهم و ایمان و بالتبع حبّ و بغض موهبت نموده است، پس هیچ کسی در کم خِردی حق ندارد و هر که عقلش را تعطیل و قلبش را ممهور کند، به خودش ظلم کرده است. پس نباید گفت: کسی در بی دینی حق دارد!
حق، یک کلمه شعاری نیست. وقتی در بی دینی به کسی حق میدهید، یعنی در جایگاه قضاوت نهایی نشستهاید و پس از داوری همه جانبه، به او حق دادهاید که بی دین باشد! اما خداوند سبحان چنین حقی به هیچ یک از بندگانش نداده است.
سه) - قضاوت ناعادلانه و صدور حکم قطعی مبنی بر این که جوانان در بی بینی حق دارند، چون ما تصور غلطی دادهایم، از یک منظر درست است، اما نه به عنوان حکم کلّی و از یک منظر نیز کاملاً نادرست و حتی شیطانی میباشد.
البته به اذعان امام خمینی رحمة الله علیه، امام خامنهای و تمامی کارشناسان مؤمن و متعهد، ما در تبلیغات ضعیف هستیم، در این کاستی شکی نیست، اما معنایش این نیست که مؤمنان، مسبب اصلی انحرافات دیگران باشند؛ مؤمنان خود نیز در همین جامعه و فرهنگ بزرگ شدهاند؛ فرهختگان، دانشمندان، مجاهدان و دهها میلیون جوان مؤمن و بصیر، در همین جامعه رشد نمودهاند. و باید دقت نمود که رفتارهای نادرست و عمدی برخی، نشانۀ نفوذ بیتقوایان میباشد، نه ضعف دینداران.
منظر درست : بدیهی است که هر چقدر ما دین اسلام را بهتر، بیشتر و درست تر بشناسیم، باور نماییم و به آن عمل نماییم، میتوانیم انتقال بهتری داشته باشیم؛ اما این علت کلّی برای دینداری یا بیدینی دیگران نمیباشد؛ چرا که عقل، علم و قلب، از کسی گرفته نشده و نمی شود.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
به نظر آنان، مؤمنان در دینداری یک دیگر هیچ نقشی ندارند، اما مسبب بی دینیها میباشند؟!
یک) - نباید به خاطر هر خطا یا غفلتی، مرمانی را بی دین خواند، این خود یک روش ضدتبلیغی در جنگ شناختی، جنگ روانی و جنگ تبلیغی میباشد که القا کنند بی دینی زیاد شده و جوانان بیدین شدهاند! اگر از همان جوانی که به نظر بی دین آمده بپرسید: آیا تو بی دین هستی؟، پاسخ میدهد: خیر، من مسلمانم یا دست کم میگوید: من موحد هست و توحید و معاد را باور دارم ممکن است بگوید: حقانیت دین اسلام را قبول دارم، اما شما را دیندار نمی دانم و ....
شناخت - معرفت، ایمان و تقوا نیز مانند علم و قدرت و ...، شدت و ضعف مرتبه دارند، لذا در یکی بیشتر است و در دیگری کمتر؛ در هر که بیشتر باشد، او نسبت به رعایت اخلاق و احکام دینی مقیدتر میشود و در هر که کمتر باشد، تقید کمتری به رعایت دارد، نه این که بی دین شده است!
دو) - خداوند متعال به آدمی عقل را جهت شناخت و قلب را جهت فهم و ایمان و بالتبع حبّ و بغض موهبت نموده است، پس هیچ کسی در کم خِردی حق ندارد و هر که عقلش را تعطیل و قلبش را ممهور کند، به خودش ظلم کرده است. پس نباید گفت: کسی در بی دینی حق دارد!
حق، یک کلمه شعاری نیست. وقتی در بی دینی به کسی حق میدهید، یعنی در جایگاه قضاوت نهایی نشستهاید و پس از داوری همه جانبه، به او حق دادهاید که بی دین باشد! اما خداوند سبحان چنین حقی به هیچ یک از بندگانش نداده است.
سه) - قضاوت ناعادلانه و صدور حکم قطعی مبنی بر این که جوانان در بی بینی حق دارند، چون ما تصور غلطی دادهایم، از یک منظر درست است، اما نه به عنوان حکم کلّی و از یک منظر نیز کاملاً نادرست و حتی شیطانی میباشد.
البته به اذعان امام خمینی رحمة الله علیه، امام خامنهای و تمامی کارشناسان مؤمن و متعهد، ما در تبلیغات ضعیف هستیم، در این کاستی شکی نیست، اما معنایش این نیست که مؤمنان، مسبب اصلی انحرافات دیگران باشند؛ مؤمنان خود نیز در همین جامعه و فرهنگ بزرگ شدهاند؛ فرهختگان، دانشمندان، مجاهدان و دهها میلیون جوان مؤمن و بصیر، در همین جامعه رشد نمودهاند. و باید دقت نمود که رفتارهای نادرست و عمدی برخی، نشانۀ نفوذ بیتقوایان میباشد، نه ضعف دینداران.
منظر درست : بدیهی است که هر چقدر ما دین اسلام را بهتر، بیشتر و درست تر بشناسیم، باور نماییم و به آن عمل نماییم، میتوانیم انتقال بهتری داشته باشیم؛ اما این علت کلّی برای دینداری یا بیدینی دیگران نمیباشد؛ چرا که عقل، علم و قلب، از کسی گرفته نشده و نمی شود.(ادامه دارد...)
- ۷۴۳
- ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط