می آیی

می آیی
می نشینی روی خیالم
تنم بوی شرجی شمال می گیرد
توی جاده های گیلان

مرداد می شوی
گرم روی صورتم می نشینی
تشنگی ام را
به زلال دستانت می سپارم
خنک می شوم
چون نسیم نمناک جاده های ماسوله

دست به باد میدهم
از عطر خنک باد
دلم تاب تاب بهانه ات را می گیرد

می لغزد در امتداد مسیری
که شاید تو روزی با من
با خیالم از آنجا عبور کرده باشی

می نشینم
کنار قل قل سماور
تنم گر می گیرد
توی مرداد تابستانه

دلم می جوشد
عشق می خواهد
تا خنکای دستانم
لبریز خواستنت شود
دیدگاه ها (۳)

من تو را با تمام ضعف هایتپرقدرت دوســت دارماینکه گاهی ناامید...

وقتی دیدی طرفت به هیچکدوم از رفتارات اعتراضی نمیکنه، فکر نکن...

گاهی با دویدن...برای رسیدن به کسی...نفسی ....برای ماندن ...د...

من و تو چقدر شبیه ماسوله هستیم سقف خیال های من ،حیاط خانه تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط