به نام خدا
به نام خدا
اسم شعر: آزادی می خوام
من می خوام آزاد باشم
می خوام از این خونه برم
می خوام دلشاد باشم
می خوام برم طبیعت یه شهر
دیگه را ببینم
می خوام لباس های جدید بپوشم
می خوام ارایش کنم
خسته شدم خسته
خسته از بی کاری
خسته از مدام دیدن
عکس های فضای مجازی
من فقط خستم بایه ادم خسته
نجنگ
یه ادم خسته هیچی برای ازدست
دادن نداره
من خستم خسته
خسته از زمونه ای که
می گم راضی ام از زندگی
ولی راضی بودنی نیست
ولی راضی بودنی نیست
خسته شدم که هردفعه
دویست تومن از شارژم کم شده
خسته شدم از لحظه های که
فکر کردم که پول دار نیستم
این همه
خستم خسته خسته شدم از
اینکه از آرزو هام جلوی
همه حرف زدم و نرسیدم
هنوز
خستم خسته خسته از این
که دلم می خواد وای فا
بخرم و اما موقعیت ندارم هنوز
خستم از همه ای آدمهای
که دیدمشون از نزدیک
چون هیچ کدوم به درد من
نمی خورن
چون حرف های که
می گن شوخی بود
ولی شوخی نبود
حرف های که دل دیوانمو
رنجوند
حرف های که قلب شکسته مرا لرزوند
من نمی خوام نمی خوام
این موقعیت مثلا
به ظاهر شاد را
خستم از همه خسته
خسته از روز گاری که می خوام
وسیله ای بخرم اما
نیست بودجه
اما نیست بودجه
خستم از کلافگی هام
خستم از نیاز هام
از نیاز های که برآورده نمی شه اما
با
تمام وجودم می خوامش
باتمام وجودش می خوامش
می خوام برم گردش
می خوام برم دریا
می خوام برم گردش
می خوام برم دریا
می خوام از تلالم زندگی
کام مهرجویی بگیرم
نه کار وحشتناک و
ترس
می خوام از زندگی کام
امنیت بگیرم
یاخدا
وجود مرا از این شهر
ببر بایه حالی مثبت
شب همه بخیر
شاعرملیحه دورانی از اسالم تالش
اسم شعر: آزادی می خوام
من می خوام آزاد باشم
می خوام از این خونه برم
می خوام دلشاد باشم
می خوام برم طبیعت یه شهر
دیگه را ببینم
می خوام لباس های جدید بپوشم
می خوام ارایش کنم
خسته شدم خسته
خسته از بی کاری
خسته از مدام دیدن
عکس های فضای مجازی
من فقط خستم بایه ادم خسته
نجنگ
یه ادم خسته هیچی برای ازدست
دادن نداره
من خستم خسته
خسته از زمونه ای که
می گم راضی ام از زندگی
ولی راضی بودنی نیست
ولی راضی بودنی نیست
خسته شدم که هردفعه
دویست تومن از شارژم کم شده
خسته شدم از لحظه های که
فکر کردم که پول دار نیستم
این همه
خستم خسته خسته شدم از
اینکه از آرزو هام جلوی
همه حرف زدم و نرسیدم
هنوز
خستم خسته خسته از این
که دلم می خواد وای فا
بخرم و اما موقعیت ندارم هنوز
خستم از همه ای آدمهای
که دیدمشون از نزدیک
چون هیچ کدوم به درد من
نمی خورن
چون حرف های که
می گن شوخی بود
ولی شوخی نبود
حرف های که دل دیوانمو
رنجوند
حرف های که قلب شکسته مرا لرزوند
من نمی خوام نمی خوام
این موقعیت مثلا
به ظاهر شاد را
خستم از همه خسته
خسته از روز گاری که می خوام
وسیله ای بخرم اما
نیست بودجه
اما نیست بودجه
خستم از کلافگی هام
خستم از نیاز هام
از نیاز های که برآورده نمی شه اما
با
تمام وجودم می خوامش
باتمام وجودش می خوامش
می خوام برم گردش
می خوام برم دریا
می خوام برم گردش
می خوام برم دریا
می خوام از تلالم زندگی
کام مهرجویی بگیرم
نه کار وحشتناک و
ترس
می خوام از زندگی کام
امنیت بگیرم
یاخدا
وجود مرا از این شهر
ببر بایه حالی مثبت
شب همه بخیر
شاعرملیحه دورانی از اسالم تالش
- ۱۰.۷k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط