وقتی حسودی میکنی

وقتی حسودی میکنی

پارت۲

رفتم دیدم که غذای مورد علاقه ام رو درست کرده اصلا نگا نکردم کی سر گیز نشسته همینجوری نشستم دومین قاشق بود که داشتم تو دهنم میذاشتم که....


بچه ها تا فیک تموم نشه فعالیت نمیکنم
لطفا زود زود لایک و کامنت بزارین تا بقیه رو بزارم قبول شه
بعد اینم یه فیک قراره بنویسم مافیایی ژانر عاشقانه..خشن..جونگ کوک..یونا...سایر اعضا
باشه لطفا حمایت کنید زود تموم شه
مییسیییی😘😗❤❤❤

رونا:بابایییی(با داد)

کوک:جانم چیشده

رونا:بدون پرنسست داری غذا میخوری؟(بغض)(احساس نمیکنی دخترت رو لوس کردی...کوک:تو به فیکت برس چیکار به پرنسس من داری)

کوک:بابایی خیلی گشنمه ببخشید

رونا:نخیرم قهرم

کوک:باشه پس من میرم تنهایی شهربازی

رونا:چییییی منم میام

کوک:باید بام اشتی کنی کوچولو

رونا:من قهر نبودم که شوخی بود

کوک:دختره شیطون😂😂😂

(در حال غذا خوردن)

کوک:یونا امروز جین هیونگ با شوگا دعواش شد سر اینکه کی اشپزیش بهتره برا فردا شام دعوتمون کرده میخواد خودش این همه غذا هارو درست کنه اخرش کار دست خودش میده با اعتماد به سقفش😂😂😂😂😂

کوک:یونا

یونا:....

کوک:یوناااااا

یونا:بله؟چیزی شده؟

کوک:من باید اینو ازت بپرسم چیزی شده؟

یونا:نه همه چی خوبه فقط خستم

کوک:اره معلومه 😑😑منکه از چشمات میفهمم

یونا:اههههه کوک بس کن

کوک:چیچی رو بس کنم بگو چته

ویو کوک:یهو دیدم که یونا