پارت
پارت ۸
مدرسه مافیایی
لورا امد بلندش که دید پاش زخم شد و نمیتونه
تهیونگ دیدم لورا نمیتونه بلندش و پاش زخم شد و بچه ها دورش رو شلوغ کردن (یادم رفت بگم لورا ترس از این رو داره که جمعت زیاد دورش جمع شن )
پس اونو بغل کردم و بردم به درمان گاه
لورا همه بچه ها دورم جمع شد بودن داشت حالم بد میشد که یهویی تهیونگ امد سمتم و بغلم کرد
تهیونگ عضیت نیستی که
لورا نه ممنونم
لنی لورا خورد زمین همه بچه ها دورش جمع شدن که تهیونگ اونو بغل کرد و برد درمانگاه منم دنبالشون رفتم
توی درمانگاه
پرستار: هر ۳ ساعت یک بار این پماد رو بزن تا عفونت نکنه
لنی و تهیونگ ممنونم
لنی توی ذهنش احساس میکنم که لورا از تهیونگ خوشش اومد و تهیونگ هم از لورا پس بهتر این دو تا رو تنها بزارم
لنی تهیونگ راستش من باید برم دستشویی میشه تو این پماد رو برای لورا بزنی
تهیونگ باشه
تهیونگ لورا بشین اینجا
لورا باشه
تهیونگ اگه دردت اومد جیغ بزن
تهیونگ در حال پماد زدن بود که که لورا محوش میشه از اون طرف
لنی داشت از پشت شیشه می دیدشون که کوک اومد
کوک چیکار داری میکنی
لنی هیچی دارم می بینمشون
کوک چرا
لنی تو که این همه این جا بودی نفهمیدی
کوک چی
لنی این که این دو تا از هم خوششون میاد
کوک چی واقعا
لنی جدا نفهمید بودی
کوک نه والا
لنی حالا بیا با هم یه قراری ببندیم
کوک چی
لنی بیا بد از مدرسه همو بینم البته تو با تهیونگ بیا و منم با لورا
کوک یخورده واضح تر توضیح بد
لنی اینجا نمیشه
و لنی دست کوک رو گرفت و برد توی حیاط کوک سرخ شد
توی حیاط
لنی بیبین کوک این جوری که من متوجه شدم تهیونگ از لورا و لورا هم از تهیونگ خوشش میاد پس ما باید یه کاری کنیم که
کوک چی کار
لنی بیا امروز بد از مدرسه بریم فروشگاه ورساچه تو و تهیونگ بیاین و من و لورا هم میایم ما باید یجوری این دو تا رو تنها بزاریم
کوک باشه اما چجوری
لنی خودت میفهمی
کوک حالا ساعت چند
لنی ساعت ۳ خوب
کوک اکی
..............
#رمان #تهیونگ #جونگکوک
مدرسه مافیایی
لورا امد بلندش که دید پاش زخم شد و نمیتونه
تهیونگ دیدم لورا نمیتونه بلندش و پاش زخم شد و بچه ها دورش رو شلوغ کردن (یادم رفت بگم لورا ترس از این رو داره که جمعت زیاد دورش جمع شن )
پس اونو بغل کردم و بردم به درمان گاه
لورا همه بچه ها دورم جمع شد بودن داشت حالم بد میشد که یهویی تهیونگ امد سمتم و بغلم کرد
تهیونگ عضیت نیستی که
لورا نه ممنونم
لنی لورا خورد زمین همه بچه ها دورش جمع شدن که تهیونگ اونو بغل کرد و برد درمانگاه منم دنبالشون رفتم
توی درمانگاه
پرستار: هر ۳ ساعت یک بار این پماد رو بزن تا عفونت نکنه
لنی و تهیونگ ممنونم
لنی توی ذهنش احساس میکنم که لورا از تهیونگ خوشش اومد و تهیونگ هم از لورا پس بهتر این دو تا رو تنها بزارم
لنی تهیونگ راستش من باید برم دستشویی میشه تو این پماد رو برای لورا بزنی
تهیونگ باشه
تهیونگ لورا بشین اینجا
لورا باشه
تهیونگ اگه دردت اومد جیغ بزن
تهیونگ در حال پماد زدن بود که که لورا محوش میشه از اون طرف
لنی داشت از پشت شیشه می دیدشون که کوک اومد
کوک چیکار داری میکنی
لنی هیچی دارم می بینمشون
کوک چرا
لنی تو که این همه این جا بودی نفهمیدی
کوک چی
لنی این که این دو تا از هم خوششون میاد
کوک چی واقعا
لنی جدا نفهمید بودی
کوک نه والا
لنی حالا بیا با هم یه قراری ببندیم
کوک چی
لنی بیا بد از مدرسه همو بینم البته تو با تهیونگ بیا و منم با لورا
کوک یخورده واضح تر توضیح بد
لنی اینجا نمیشه
و لنی دست کوک رو گرفت و برد توی حیاط کوک سرخ شد
توی حیاط
لنی بیبین کوک این جوری که من متوجه شدم تهیونگ از لورا و لورا هم از تهیونگ خوشش میاد پس ما باید یه کاری کنیم که
کوک چی کار
لنی بیا امروز بد از مدرسه بریم فروشگاه ورساچه تو و تهیونگ بیاین و من و لورا هم میایم ما باید یجوری این دو تا رو تنها بزاریم
کوک باشه اما چجوری
لنی خودت میفهمی
کوک حالا ساعت چند
لنی ساعت ۳ خوب
کوک اکی
..............
#رمان #تهیونگ #جونگکوک
- ۶.۰k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط