توقع داشت همان لحظه ببخشمش

توقع داشت همان لحظه ببخشمش
اما من باید به وسعت زخمی که زده بود از او دور می‌شدم.
شاید زمان میتوانست مانند یک کاردک پوسته‌های آزار دهنده را از لایه‌های روحم جدا کند، شاید بعدها مجالِ احساسات لطیف‌تری پیش می‌آمد.

#پریسا_زابلی_پور #عاشقانه
دیدگاه ها (۵)

#عکس_نوشته

#عکس_نوشته

گر جان به جان من کنی،جانِ جهانِ من تویی.. #مولانا #عاشقانه

جز یک جان که «تـویی» آن بـه کـس اقـرار نـدارم...! #مولانا #...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 2)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط