لطفی کن و نزدیک نشو خواهشا این بار

🌱🍒لطفی کن و نزدیک نشو ! خواهشا این بار
دست از سر این شاعر بی حاشیه بردار
 
یک نقطه ی تنهام در این دایره ، هرچند
دور و بر من گشتی و گشتند چو پرگار
 
در وصف تو یک عمر نوشتیم و نوشتیم
انگار تو شاهی و منم شاعر دربار
 
شاعر شدم و آه! همین است دلیلش
قحط آمده در شهر ، اگر کاغذ و خودکار
 
گفتم که برو ! دور شو از چشم من ، اما
نشنیده بگیر از دهنم ! دست نگهدار !!!
 
آنقدر صدایت زدم از دور - که برگرد -
فرقی که نمی کرد ! چه ده بار ، چه صدبار
 
یک روز در این شهر ، کلاهت اگر افتاد
برگرد به بابلسر و بی واهمه بردار🌱🍒
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱ای عشق که مرا رها نمی کنی،من روح آزاده ام را به تو تکیه می...

دلنوشته های من شوکران...

🍒🌱 ترسیده‌ای؟ از که؟           از جهان؟  من جهانت           ...

خلوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط