از سنگر دوید بیرون بچهها دور ماشین جمع شده بودند رفت

[از سنگر دوید بیرون. بچه‏ ها دور ماشین جمع شده بودند. رفت طرفشان. پیرمرد تخریب‏چی که تا آن لحظه دنبال فرمانده لشکر می‏گشت، بلند شد و راه افتاد. حاج حسین خرازی داشت با راننده ماشین حرف می‏زد. پیرمرد دست گذاشت روی شانه‏اش. حاجی برگشت. همدیگر را بغل کردند. پیرمرد می‏خواست پیشانی‏اش را ببوسد. حاجی می‏خندید و نمی‏گذاشت. خمپاره افتاد. یک لحظه همه خوابیدند روی زمین. گرد و غبار که نشست همه برخاستند و دنبال همدیگر گشتند. اما او برنخاست. با شکافی در سینه، قلبی که پاره شده بود و لبخندی پر از درد روی خاک تشنه‏ای که حریصانه خون گرم و جوانش را می‏مکید، آرام گرفت_] #شهید_حسین_خرازی

__________🍀
دیدگاه ها (۱)

تقصیر ماست حُرمتتان را شکسته اندزخمی بی تفاوتی ما شدی ببخش ....

🌺 فردا لیله الرغائب است ✨ لیله الرغائب به معنی شب بخشش بسی...

🌺 این الرجبیون #تاخدا

#امام_علی_علیه_السلام : 🔷 هرگاه ستودی مختصر کن. هرگاه نکوهید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط