اشتباهش را میبخشیدم
اشتباهش را میبخشیدم...
قهر که میکرد برای آشتی پیش قدممیشدم...
بحث که میکردیم کوتاه میامدم...
یک زمان اما چشم باز کردم و دیدم آنقدر از هم فاصله گرفته ایم که... برای حرف زدنِ با من فریاد میکشد...
نبخشیدم...
پیش قدم نشدم...
کوتاه نیامدم...
فقط بی صدا...
بارو بندیلم را جمع کردم و رفتم...
"آن موقع وقتِ رفتن بود بدونِ هیچ معطلی"
قهر که میکرد برای آشتی پیش قدممیشدم...
بحث که میکردیم کوتاه میامدم...
یک زمان اما چشم باز کردم و دیدم آنقدر از هم فاصله گرفته ایم که... برای حرف زدنِ با من فریاد میکشد...
نبخشیدم...
پیش قدم نشدم...
کوتاه نیامدم...
فقط بی صدا...
بارو بندیلم را جمع کردم و رفتم...
"آن موقع وقتِ رفتن بود بدونِ هیچ معطلی"
- ۸۹۰
- ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط