میبینی

میبینی؟
حالا دیگر به تو هم هیچ حسی ندارم!
همانی شدم که میخواستی بسازی.........
مرده ای بی جان بی احساس,خشک و دلی دارم از سنگ
تنها تو می توانی روح به جسم بدهی و قلبم را به تپش وا داری
دیدگاه ها (۸)

ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎی ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮ...

بله دیگه همین.....

به سلامتی هر چی .......نامرد!

فقط....خدا.........

یکی بیاد غمو از دلم در آرهجای غم اسمتو رو قلبم بذارهمگه غیر ...

عشق غیر منتظره پارت14 ( خودم قاطی کردم)

سناریو درخواستی وقتی دیر میای خونه ✅نامجون : ( رو مبل نشسته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط