#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۳۱ 💚

سر میز نشستیم. شروع کردم به خوردن غذام. یاد طوفان افتادم.........
ــ از طوفان حفاظ چه خبر؟
جین: هنوز خبری نشده.
ــ یعنی اون آدمو پیدا نکردید؟
جین: نه.
ــ حالا چطوری اونا رو برگردونیم؟ استاد هم که هنوز اینجاست اون اونور خانواده داره باید بره.
+ یعنی شما به ما دروغ گفتید؟
وایی خدا از همونی که میترسیدم اتفاق افتاد. اومد نشست رو صندلی کناریم...........
لیندا: جناب پادشاه راستشو بگید.
اوضاع خیلی خیته این از جمع بستنش و اینم از پادشاه صدا کردنش........
ــ خب.. خب..
جین: راستش ما خیلی وقته دنبال اون طلسم کننده هستیم تا این طوفانو از بین ببره و ما دوباره بتونیم با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنیم ولی متاسفانه هنوز نتونستیم پیداش کنیم. درسته به نظر یه جزیره میاد ولی خیلی بزرگه و پیدا کردن یه شخص خیلی سخته حتی برای ما مقامداران دولت.
لیندا: پس چرا دروغ گفتید؟
جین: چون بهتون اعتماد نداشتیم.
لیندا: هعععع..
ــ ببین انتظار نداری که همین اول بهتون اعتماد کنیم؟
لیندا: نه همچین انتظاری نداریم. فقط لازم نبود بهمون دروغ بگید. اینجا که کشور شماست و اختیار ما دست شماست.
جین: دلیلشو بعدا میفهمید.
لیندا: چرا منو از بقیه دوستام جدا کردید میخوام برم پیش اونا.
ــ تو هیچ جایی نمیری.
لیندا: اصلا با اونا چیکار کردید؟






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
دیدگاه ها (۱)

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۳۲ 💚

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۳۳ 💚

سلام صبحتــون بخیـــر💛🌻🌼

پیجے کہ تازه زدم! بعد اینکہ #جزیره_کشف_نشده تموم شد اینجا فی...

زندگی با خنده ( نقشه)سارا: نقشت چیه؟نگار: باید بزاریم جیمین ...

رمان سوکوکو _ پارت 16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط