عاشق نقاشی هاییام ک واسم میکشید از خونه و کوه و خورشید

عاشق نقاشی هایی‌ام ک واسم میکشید. از خونه و کوه و خورشید و درخت گرفته تا طراحی چهره‌م به سبک سیاه‌قلم. ولی با نقاشی‌ای که دیدم صدای رکسانا تو سرم اکو میشد و دهنم از عصبانیت خشک شده بود. #رکسانا:
صدای درزدن اومد و بعد صدای قدم‌هاش. با فیگور آشنا و غرق لبخند مینهو روبه‌رو شدم. نا‌خود‌آگاه لبخند زدم. خواست کاغذو از دستم بگیره ولی نذاشتم و خودم کاغذو بالا گرفتم و بهش نشون دادم. یهو لبخندش محو شد. نمیدونم یهو چه مرگش شده بود.
ولی من بهش لبخند زدم.
_میدونی چیه؟ وقتی رسیدیم‌ هنگ‌کنک خیلی خوشحال بودم بابت دی‌او و کنسرت بی‌تی‌اس خواستم جبرانش کنم، دیدم رابطه ی تو و دی‌او انقد نزدیکه ک با خودت تا ایران آوردیش تا با‌هم به کنسرت بی‌تی‌اس بریم. گفتم با یه نقاشی کوچیک ازت تشکر کنم. چون میدونستم نقاشیامو دوس داری😊
+ چرا؟؟؟
یهو جا خوردم...
_چی چرا؟
+چرا به اون بیشتر اهمیت میدی؟ چرا منو نادیده میگیری؟ چرا اونو بیشتر از من دوس داری؟
_من اونو دوس دارم ولی نه به اندازه‌ی تو😡 😒
+فراموشش کن.
محکم درو کوبید و رفت... #مینهو:
نا‌خود‌آگاه سرش داد کشیدم. شرمنده بودم بخاطر همین سریع از اتاقش زدم بیرون و رکسانا رو با خیالای خودش تنها گذاشتم...
من کیونگ‌سو رو دوست داشتم ولی نه به اندازه‌ای که رکسانا رو از‌دست بدم. اون فکر میکنه ک بخاطر من داره بهش نزدیک میشه ک با هردوتامون راحت‌تر باشع. ولی من نمیخواستم اینجوری بشه... دست و پامو شل کردم و درحالی ک ایستاده داشتم فکر میکردم تکونشون دادم.😐 😬
آخه چرا چرا چرا من میخواستم بهمون خوش بگذره ولی بچیزی تو سینه‌م میسوخت و نمیذاشت مثل آدم نفس بکشم. این حس لعنتی نمیذاشت مثل بقیه‌ی مسافرا از سفر لذت ببرم.
سعی کردم ذهنمو مشغول کنم. بخاطر همین سریع لباس پوشیدم و به کیونگ‌سو پیامک دادم که بیاد دنبالم و با هم به یه بار نزدیک بریم. میخواستم مثل بقیه‌ی آدمای مست زندگی رو برای یه شب فراموش کنم.
یه کت چرمی قهوه‌ای ک زیرش یقه‌اسکی سفید پوشیده بودم. با شلوار‌جذب مشکی که از سمت راستش زنجیر نقره‌ای آویزون شده‌بود. موهام‌رو هم به بالا داده بودم. صدای ماشین کیونگ‌سو و دوستش رو تشخیص دادم و مثل همیشه حدسم درست بود😐
به بار ک رسیدم سریع وارد شدم. یه بطری تکیلا سفارش دادم. بطری تکیلا رو خوش و بش سه نفری تموم کردیم. دی‌او و من بطری دومو با مستی داشتیم تموم میکردیم. ولی دوستش کریس خیلی محتاط بود. بخاطر همین از بطری دوم ننوشید و کوه کردن ما دو تا رو به عهده گرفت. مستی من بخاطر فشار حسادت بود. مستی دی‌او بخاطر ار هم پاشیدن اکسو. کریس خیلی وقته که اکسو رو ترک کرده بخاطر همین واسش مهم نبود. کریس اگه هم گروهو ترک نکرده بود بازم احتیاط میکرد. خیلی پسر محتاطیه
دیدگاه ها (۱)

#بکهیون:یه نگاه به ساعت مچیم انداختم. از جلسه های کاریم متنف...

کیم سوکجین با بیحالی سمت نامجون چرخید_نامجوناااا‌...!!! کی م...

#مینهو:از فرودگاه ک پیاده شدیم دست رکسانا رو گرفتم ک از خوشح...

ادامه ی پارت سوم #رکسانا:+فقط بگو_کیونگ‌سو+پس درست حدس زدم😋 ...

"نسخه "با یک سینی پر از ابزارهای عجیب و غریب وارد اتاق شدم د...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

𓇼 ⋆.˚ 𓆉 𓆝 𓆡⋆.˚ 𓇼آیدل کیلرپارت²م‌ک : خب باید همین امروز کارشو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط