Part

Part6
دختر خونده مستر لی
.
.
ادامه‌ی ویو ا.ت
.
نمی‌دونم چرا تند می‌زد حس می‌کنم ترسیدم از اون همه دار و اتاق شکنجه
به هرحال دستای گرمش روی صورتم حس آرامش داشت...
ازم جدا شد ولی دستاش هنوز روی صورتم بود داشت تو چشمام نگا می‌کرد
سکوت رو شکستم
.
_ ا...ارباب حالتون خ..خوبه؟
+ تو ازم می‌ترسی؟
_ هنوز نمی‌دونم
+ که اینطور فک می‌کنی من ترسناکم‌؟
_ جلو در امارت دار هست و چند تا هم اتاق شکنجه‌ی وحشتناک با کلی جسد توش داری و... (کوک حرفشو قط کرد)
+ هیش آروم باش اون جسدا یا دار های جلو امارت یا همه‌‌ی چیزای دیگه مال من نیست:)
_ چی؟
+ پدرم یه رئیس مافیا بود و منم حتی شهرتم رو از اون دارم من تا حالا کسی رو نکشتم البته هنوز( اشاره به ا.ت)
.
دوتاشون جر خوردن از خنده
.
4 ماه بعد...
.
ویو ا.ت
.
صدای شلیک گلوله از توی یکی از اتاق‌های شکنجه اومد منم ترسیدم کوک جدیدا خیلی آدما رو شکنجه
می‌کرد ولی این اولین بار بود که صدای شلیک گلوله می‌شنیدم یهو کوک با صورت خونی اومد تو
.
_ آ...آدم کشتی؟(با لکنت) خووون؟ (با ترس)
+ بهتره خفه شی
_ چشم(اشک تو چشمش)
.
.
خب شرایط
اممم نداره برم پارت بعدو بنویسم
اینبار مثل قبلی سخت نمی‌گیرم
تو هم بچه خوبی باش لایک کن
چند روز عافم بای
دیدگاه ها (۵)

Part7دختر خونده مستر لی..ویو کوک.عصبی بودم سر تا پام خون بود...

Part8دختر خونده مستر لی..بهش توجه نکردم و به تماشای هیچی ادا...

هیتر پیدا کردم گزارش پلیز@mr.stalin

Part5دختر خونده مستر لی..ویو کوک.رفتم سراغ پذیرایی دیدم ا.ت ...

هرزه ی حکومتی پارت ۵ بیدار شدم...تو اتاق بودم رفتم سمت در دس...

تکپارتی اسمات از تهیونگ و جونگکوک و ا،ت ا،ت ویوسلام من ا،تم ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط