MY FAVORITE ENEMY

"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۳۴

"ویو جنا"





من اینجا چیکار میکنم؟؟؟!
من نباید اینجا باشم..
من..من به اینجا تعلق ندارم.

و خوابیدم..

تا خوابم برد با صدایه زنگ از خواب بیدار شدم.

لباس عوض کردم و رفتم سالن غذا خوری..

هیچ اثری از خون نبود..

یوری دویید سمتم.

جنا: صبح بخیر..

یوری :صبح بخیر...شنیدی دیشب سه تا کوتوله رو کشتن؟؟

با یاد ترسی که دیشب داشتم بازم معدم بهم پیچید..

یوری :سال سومیایی که برایه ماموریت رفتن شکارشون کردن،شنیدم که یکی از داشنش اموزایه سال اولم اونحا بوده...یعنی کدومه...

دلم نمیخواست بگم که من بودم..

یوری: راستی از همه مهم تر،تهیونگ و جونگکوک تو بیمارستانن..

با نگرانی گفتم
_چی؟؟

یوری:تهیونگ مچ پاش اسیب بدی دیده..و جونگکوک یخورده زخمی شده..

سریع از کنار یوری رد شدم و پله ها رو به طبقه بالا دوییدم..

طبقه سوم بیمارستان حصاب می شد .
چون همچی داشت‌.

سمت یکی از کسایی که اونجا کار می کردن رفتم..

جنا:تهیونگ..کیم تهیونگ..کجاش؟؟

_ام..دومین اتاق از تح سالن..سمت راست..

جنا: ممنون.

و دوییدم سمت اتاق و
وبدون مقدمه واردش شدم...

که هر دوتاشون بالا تنشون ل//خت بود..

جونگکوک یه باند از رو یه طرف شونش تا سینش کشیده شده بود و قرمز بود.

بخواطر خون ریزی.

و تهیونگ مثل اینکه بالاتنش چند زخم جزئی داشت.

و پاش تو کچ بود.

و هر دوتاشون رو یه تخت نشسته بودن.

تا سرشون و چرخوندن سمتم بهشون پشت کردم.

ته: تو اینجا چیکار میکنی؟؟!

جنا: ش..شنیدم..که..دیشب...ب..پات ضربه دید..

کوک: ضربه ندیده کلا چلاق شده..

و بلند خندید..

ته: ها ها..

با نگرانی چرخیدم سمتش..

و به سر تا پاش نگاه کرد..

جنا: چ..چی؟؟...پ..ات بد جور اسیب دیده؟؟


ته: نبابا مرخرف میگه..
کوک:...حتی نتونستی عین ادم دونبال یکیشون بدویی..

ته: اون کوتوله..چرب بود..
زمین و با قدماش لیز کرده بود.‌

کوک: اره،تو گفتی و باور کردیم..لابد چرب کرده بوده بره تو....
تهیونگ دستشو گزاشت جلو دهن جونگکوک..


و پایه سالمش لگد زد بهش..

ته: گمشو رو تخت خودت‌...

جونگکوک بلند شد و رفت سمت تخت کناری...

اروم نزدیک تهیونگ شدم..

جنا: ح..حالت خوبه!؟؟
ته: من خوبم...

یکی از پرستارا امد..

و یه پماد داد دست جونگکوک..

_اینو رو زخمایه رفیق بزن..

جونگکوک از حاش بلند شد و با یه حالت شیطنت امیزی سمت تهیونگ امد..

کوک: بیا عزیزم بیا برات پماد بزنم..

ته: تهیونگ که چندشش شده بود پماد و ازش گرفت و گفت:

_برو بمیر هول..

و گرفت سمت من..
ته: میتونی برنی رو زخمام؟؟
دیدگاه ها (۲۸۶)

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۳۵"ویو جنا"و گرفت سمت من..ت...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۳۶"ویو جنا"از جام بلند شدم ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۳۳"ویو جنا".اصلا نمیدونم چی...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۳۳"ویو جنا".اصلا نمیدونم چی...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط