PART

💗내 마피아 남편 💗
PART:6

ا.ت:«خنده»
کوک:«خنده»خب من میرم کارای مرخصی رو انجام بدم باشه چاگیا🥺
ا.ت:باشه زود بیایاااااا«کیوت»
کوک:باشه «بعد رفت»
از زبان ا.ت:
کوک رفت کارای مرخصی انجام بده منم رو تخت دراز کشیده بودم با عسله تو دلم حرف میزدم
از زبان کوک:
کارای مرخصی رو انجام دادم داشتم میرفتم پیش ا.ت که یواشکی داشتم به حرف های کیوتش گوش میدادم
ا.ت:امیداورم زیاد اذیتم نکنی خیلی دلم میخواد زودتر به دنیا بیای و مایع عشق منو کوک شی خیلی دوست دارم عزیزم 🥺«کیوت»
از زبان کوک:
خیلی کیوت بود دیگه نمی‌تونستم صبر کنم و وارد اتاق شدم
و بو×سیدمش 💞
کوک:چاگیا پاشو بریم خونه
ا.ت:باشه
میخواستم بشینم یه درد شدیدی زیر دلم احساس کردم و یه جیغ آروم کشیدم
کوک:ا.ت خوبی کجات درد می‌کنه میخوای دکتر رو صدا کنم«نگران»
ا.ت:زیر دلم درد داره
کوک:دکتر صدا کنم 🥺
ا.ت:نه
کوک:پس میرم ویلچر بیارم بریم بیرون
ا.ت:اوکی
کوک ویلچر آورد منو نشوند روش و برند استایل گذاشتم ماشین
ا.ت:چرا اینقدر آروم‌ میرونی
کوک:برا بچه بده
ا.ت:کوک این تازه یه روزه شه
کوک:حالت بد میشه
ا.ت:پوفففف باش
کوک:حالا شدی یه بچه خوب 😁
ا.ت:🙄
رسیدیم خونه کوک منو برند استایل بلند کرد و رفتیم اتاق میخواستم لباسمو عوض کنم که.......




ادامه دارد



ببخشید اگه بد شد 🥺🦋



شرطا:
لایک:۱۵
کامنت:همه باید بزارن مگرنه از پارت بعدیی خبری نیست


_________________________😎________
_______________________🤤_____
_________________😈___


مایل به حمایت ✨💫