چشمان تو

چشمان تو
سلام بهاری ست
در خشکسالی بیداد
که یارای دشنه گرفتن نیست اما
آواز تو
گلوله ی آغاز
که بال گشودست به جانب دیوار
دیوارها اگر که دود نگشتند
آواز پاک تو
رود بزرگ میهن
این رود، در لوت می دمد
تا در سرتاسر این جزیره ی خونین
سروها و سپیدار
سایه سار تو باشد.
دیدگاه ها (۱)

اصالت رو نه میشه خریدنه میشه اداشو درآورد و نه میشه با بزک و...

من دیگه نمیخوام تو رو توی رویاهام تصور کنممعنای با هم بودن ی...

چند لحظه ای با من بمان ... امشب دلم دیوانه است... ...

از آداب سخن گفتنبا یک بانواین است که اولبه "چشمانش"گوش فرا د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط